X

یک تولد و این همه غوغا!

یک تولد و این همه غوغا!

نگاهی نزدیک تر به تولد مسیح

وقتی زنی در میان خانوادۀ شما از شوهر خودش حامله میشد، یا تازه عروسی حامله میشد؛ تقریبا بلافاصله به هیچکس غیر از بستگان بسیار نزدیک مانند مادر و خواهر زن، این خبر درز پیدا نمیکرد! اگر به مادرها و خواهرهای زن حامله بود، اصلا به هیچکس نمی‏خواستند بگویند، ولی خب انگار چاره‏ایی نداشتند و نمی‏توانستند شکم برآمده را زیر تشت قایم کنند! بعد از اینکه کم کم به مدت این نه ماه تمام خانواده از موضوع خبردار میشدند، دید و بازدیدها شروع میشد، گلایه‏ها اول بود! و تبریک‏ها دوم! هر چه زودتر به زمان وضع حمل نزدیک‏تر میشدند، غوغا و هیاهو گویی تمام خانواده را پر میکرد، از درست کردن اتاق نوزاد، خریدن وسایل او، بردن زن حامله به حمام! ملاقات در بیمارستان، آوردن شیرینی و کادوهای تولد، و خلاصه انگاری تمام خانواده در یک حرارت خاصی قل میخورد!میزان باخبر شدن جماعت از موضوع وضع حمل این زن و تولد نوزاد بستگی به محل زندگی آنها داشت؛ اگر روستا بود، تقریبا همه میفهمیدند، اگر شهر کوچکی بود، تعداد زیادی باخبر میشدند؛ اما اگر شهر بزرگی بود، فقط تعداد خاصی؛ و قدر مسلم اینکه این خبر دیگر به تمام کشور پخش نمیشد. مگر اینکه این تولد تولدی خاص و بسیار غیرعادی میبود، و نوزادی که به دنیا می‏آمد از نسل و نژاد خاصی میبود؛ آن وقت میتوان انتظار داشت هیاهو و غوغای غریب همه جا را پر کند و تمام سرزمین از این تولد باخبر شوند.

تولد عیسای مسیح یکچنین تولدی بود. وقتی به رویداد تولد عیسای مسیح نگاه میکنید و آنچه که روایان انجیل از آن یادداشت کرده‏اند را میخوانیم، اگر کمی حوصله داشته و تمامی حوادث پیرامون این تولد را از میان این چهار انجیل در نوار مستقیم و پشت سر هم قرار داده و وقایع و حوادث به وجود آمده به دلیل این تولد را به زیر ذره‏بین خودتان ببرید،  عظمت و بزرگی تولد عیسای مسیح شما را به حیرت خواهید انداخت.

از میان نویسندگان انجیل ثبت و تصویب شده توسط پدران کلیسا، دربارۀ خبر و واقعۀ تولد عیسای مسیح، تنها دو نفر از آنها، به طور اجمال و بسیطی به این وقایع نگاهی نزدیک کرده‏اند، متی و لوقا؛ مرقس اصلا به موضوع تولد و این وقایع اشاره نکرده و روایت خود را از زندگی عیسای مسیح بلافاصله با این عبارت آغاز کرده است که :" ابتدای انجیل عیسی مسیح پسر خدا." سپس از همینجا او خدمت یحیی را بیان کرده و از آنجا بلافاصله به آغاز خدمت عیسای مسیح میپردازد. تند و قاطع و برنده! یوحنا اما هر چند از تولد عیسای مسیح سخنی نبرده، اما روایت خود را به شیوه‏ایی بسیار نوین و عمیق آغاز کرده است؛ و تولد عیسای مسیح را ورای اخبار زمینی دیده و او را به " در ابتدا " وصل میکند. او میگوید:" در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خود خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز بواسطۀ او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود." باید خیلی مراقب این آغاز نوشتار یوحنا باشیم؛ هر چند یوحنا از تولد و تمام وقایع تولد عیسای مسیح سخنی نبرده است و روایت خود را از زندگی عیسی با این کلمات آغاز میکند؛ اما این به این معنا نیست که او قصد داشته تولد مسیح را زمینی نبیند و چهرۀ ماورایی به آن دهد؛ او صدرصد با چنین برداشت من و شما مخالف خواهد بود! زیرا در چند خط بعدی او مینویسد:" کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد. پر از فیض و راستی در جلال او را دیدیم." یوحنا به تولد جسمانی عیسای مسیح صدرصد اشاره میکند، زیرا سر خود را بر سینۀ خداوندش گذاشته بود. اما تمرکز یادمان خود را بر مطالبی میگذارد که سه راوی دیگر انجیل تقریبا بیان نکرده بودند. 

دو راوی دیگر انجیل متی و لوقا دست به نقب زدن و انتقال دادن تمامی اخبار پیرامون این تولد سراپا غریب میزنند. شما با بررسی کردن این دو انجیل و این اخبار ناگهان به حقایقی در خصوص تولد عیسای مسیح پی میبرید که هر چه بیشتر بر آن تعمق میکنید، بیشتر باعث حیرت و ایجاد ابهت در شما میگردد. زمانی که وقایع نوشته شدۀ این دو نویسندۀ انجیل را در کنار هم میگذارید، گویی موج خروشان دریایی را میبینید که بالا و بالاتر رفته و چنان عظمتی به خود میگیرد که گویی قصد دارد تا تمام هستی را از آوای سهمناک خود آنگاه که به تنۀ کوههای رفیع زمین میخورد پر سازد! بنده قصد دارم تا این وقایع را و آنچه که تولد عیسای مسیح به همراه خود آورد را با برگرفتن از نوشته‏های این دو نویسندۀ انجیل با شما در میان بگذارم.

در تولد عیسای مسیح به روایت متی، که شاگرد عیسای مسیح بود، سعی بر این نموده تا بطور مستقیم با مردم اسرائیل بواسطۀ آیات کتابمقدس و تمامی پیشگویی‏های انجام شده در بارۀ مسیح موعود، نکات ظریفی را گفتگو نماید. اما لوقای پزشک که بعدا به عیسای مسیح ایمان میاورد، چون نقل قول تولد عیسای مسیح را به احتمال بسیار قوی از مریم مادر مسیح شنیده بوده، با آن ظرافت و دقت پیشۀ خویش به عمق این روز عظیم رفته و مطالبی را قید میکند که خواندن و دانستن آن عظمت کار خدای زنده، یهوه، برای جسم گرفتن و آمدن بر روی زمین را برای ما بازگشایی کرده و تنها پرده‏ایی از آن را برای ما برمیدارد، آنقدر که به او اجازه داده شده بود تا با هدایت روح مقدس خدا بنویسد!

اگر یک زن جسمانی حامله شده و بنا بود تا فرزند جسمانی به دنیا بیاورد، فرزندی که با نطفۀ گناه بدنیا میامد و پس از چند صباحی فرسوده میگشت و لعنت گناه هم مادر و هم نوزاد را در نهایت به خاک بازمیگرداند، باید با این همه غوغا و هیاهو در خانواده و جشن و شیرینی و خوشحالی و خریدن هدایا همراه میبود؛ برای خدا که برای اولین بار جسم گرفته و بر روی زمین بین آدمیان میامد و اجازه میداد تا دید شده، لمس شده؛ آن خدایی که از مقام پادشاهی و تمامی جبروت خود به این کرۀ پر از فساد و در میان خانواده‏ایی مشکوک و در میان شهری نپذیرنده و در سرزمینی لعنت شده، پا میگذاشت، باید چقدر جشن و شادی و هیاهو و غوغا به پا میشد؟ برای خدا باید چه هیاهوی راه می‏افتاد وقتی در رحم جسمانی انسان شکل گرفته بود؟ 

عرض کنم غوغا و هیاهویی که در کتابمقدس از تولد عیسای مسیح، خدای متجسّم میخوانیم، بسیار بلند، رسا، قوی و تکان دهندۀ تمامی عرش و زیر زمین و زیر دریا و کهکشانها است! فقط باید فیض خدا به ما آن چشم و دل و گوشی را بدهد که آن را دیده و مفتون این تولد گردیم!

تولد عیسای مسیح با این هیاهوی عظیم همراه بود:

۱.  عجیب‏ترین شجره نامه را از لحاظ شخصیتهایی موجود در آن شجره نامۀ دارا بود.( متی ۱:۱- ۱۵ و لوقا ۳: ۲۳- ۳۸ ) 

۲.   مکان تولد او ( میکاء ۵: ۲ و متی ۲: ۶ )، نحوۀ تولد او( اشعیاء ۷:‌ ۱۴ و متی ۱:‌ ۲۳ )، نام او قبل از تولدش( اشعیاء ۵۳: ۱۱ و متی ۱: ۲۱ )،

      محل اقامت او( اشعیاء ۱۱:‌ ۱ و متی ۲: ۲۳ ) در کتابمقدس پیشگویی شده بود.

۳.   تولدش با خفت و خواری آغاز شد.آن کسی که نطفه از جانب خداوند در او بسته شد، هرگز این را باور نکرد و ترسان گشت.( لوقا ۱: ۳۴ ) 

     مردی که بنا بود تا با مریم ازدواج کند، خواست تا او را مخفیانه طلاق بدهد.( متی ۱: ۱۹)

۴.  یحیای شش ماهه در رحم مادرش با حضور عیسی خداوند که در رحم مریم بود به جنبش در آمد.( لوقا ۱: ۴۰) 

۵.  ستارۀ تولد او در شرق سرزمین او طلوع کرد و همه مردم مشرق زمین آن را دیدند.( متی ۲:۲ ) 

۶.   سه نفر از افراد کاملا بیگانه به سنت و فرهنگ خود نوزاد! اما والامقام، دارای رتبه و قدرت و اعتبار راه بسیار طولانی را طی نموده تا او را نه تنها ملاقات کنند، بلکه نوزاد را پرستش کنند! (متی ۲: ۱- ۲)

۷.   هدایایی که دریافت کرد، با خود سه علامت غریب را داشت: طلا ( برای قدرت و پادشاهی او )، کندر( برای مقام الوهیت او )

      و مر ( برای دفن و خاکسپاری او).( متی ۲: ۱۱ )

۸.   هیرودیس پادشاه از خبر تولد او مضطرب شد.( متی ۲: ۳ )

۹.   تمام اورشلیم از خبر تولد او مضطرب شد.( متی ۲: ۳)

۱۰.  هنوز در رحم مادر بود که مجبور بود تا بدلیل اجرای طرح الهی خدا هجرت کرده و دور از جایی که نطفه‏اش بسته شد در غربت

      و فقر کامل بدنیا بیاید.( لوقا ۲: ۴- ۷) 

۱۱.  اولین گروه مردمی که از تولد او باخبر شده و نوزاد را ملاقات کردند، چوپانان بودند.( لوقا ۲: ۸- ۱۰ )  

۱۲.  فوج بزرگی از سپاه آسمانی در زمان تولد او در بین مردم حاضر شدند و خدا را برای این تولد سرودند.( لوقا ۲: ‍‍۱۳ )

۱۳.  پلیدی و دنیای تاریک نقشۀ کشتن او که نوزادی بیش نبود را کشید.( متی ۲: ۱۳ )

۱۴.  به رغم تمامی سختی‏ها و دردها و هجرت و توطئۀ قتل او،  زایش او در دنیا با شادی عظیم  فرشتگان( لوقا ۲: ۱۳)، چوپانان( ۲: ۲۰ )،

      کاهنان ( لوقا ۱: ۷۹) ، بیگانگان ( متی ۲: ۱۰- ۱۱ )، پارسایان ( لوقا ۲: ۲۳- ۲۷ ) ، دردمندان( ۲: ۳۶- ۳۷)    همراه شد.

۱۵.  خبر تولد او با " مترسید " آغاز شد(  لوقا ۱: ۳۰ و 2: 10 و متی ۱:‌ ۲۰ ) با " نگران نباشید "  ادامه یافت ( متی ۶: ۲۵ )

       و با " مضطرب نباشید " مهر و موم شد( یوحنا ۱۴: ۱ ).

 

خواننده عزیز! ایماندار محبوب! اکنون وقتی به هر کدام از این وقایع نگاه کرده، بر آن تفکر میکنید و ان را در زیر دندانهای روحانی خود میجوید، شگفتی عظیم تولد نجات دهنده را به عینه روبروی چشم خود خواهید دید. و آن وقت است که دیگر اسیر و گمراه هیاهو و غوغای دنیای مادی برای روز تولد او نشده و به مرکز و دلیل و عظمتی بسا فراتر از تزیینات و درختهای رنگارنگ و نورهای متعدد و جلال و شکوه زمینی متمرکز خواهید شد! و اگر فیض خدا مرا و شما را مدد کند، من و شما تازه آن زمان است که در تولد نجات دهندۀ خود جلال و شکوه خود خدا را خواهیم دید. خدایی که جسم گرفت، مانند حقیری بر روی زمین متولد شد، متولد شد تا نهایتا  مانند دزدی بر صلیب مصلوب گردد. اگر تولد فقیرانه جسمانی او، و ایمان آوردن به او غنای عظیم تولد تازه روحانی ما را در آب و روحالقدس در پی دارد؛ و ایمان آوردن به مرگ ملعون شدهاش؛ رهایی ابدی از تمامی اسارت گناه و مرگ را؛ پس چرا نباید هر صبح ما تولد عیسای مسیح در بیت لحم باشد و هر شب ما عظمت و جلال او در جلجتا؛ نه اینکه سالی یکبار؟