X

پادشاهی خدا، پادشاهی انسان بخش ۸

 

امپراطوری روم و تولد پادشاه یهود

تقریبا سال ۶۳ قبل از میلاد مسیح بود که پامپی فرماندار رومی با ارتش خود وارد اورشلیم میشود. او در زمان ورود کاهن اعظم وقت یعنی هیراکانوس دوم را بر قدرت و فرماندهی اسراییل میگذارد به این شرط که از پامپی دفاع کرده و منافع او را برآورده کند. در این زمان است که مقام کهانت و بخصوص کهانت اعظم را داشتن تماما یک مقام سیاسی و قدرت نفوذ آن برای پیشبردهای سیاسی استفاده میشد و نه رهبری قوم به سمت پاکی و تقدس. در سالهای ۴۰ تا ۳۷ قبل از میلاد آخرین پسر آریتستوبولوس، کاهن اعظم وقت، آنتیگونوس بر تخت پادشاهی بعنوان یک کاهن و پادشاه مینشیند. در همان سالهای ۴۰ قبل از میلاد با حمایت و پشتیبانی آنتونی و اکتاویان فرماندهان نظامی آن زمان هیرود پسر آنتیپاتر از طرف روم بعنوان پادشاه یهودیه خطاب میشود. در سال ۳۷ هیرود بار دیگر اورشلیم را از شورشهای متعدد که بر ضد روم بود به اطاعت از خود در آورده و آن را به زیر فرمان روم در میاورد. 

حوالی سالهای ۹ قبل از میلاد هیرودیس معبد را بازسازی کرده و پاک میسازد. در سالهای ۴ قبل از میلاد، هیرودیس فوت میکند. در این زمان ما شورشی عظیم بر علیه روم داریم که جنبش در انتظار مسیح موعود نامیده میشد به رهبری یهودا فرزند حزقیاء. این قیام سرکوب شده و در سال ۴ قبل از مسیح پادشاهی اسراییل تقسیم میشود به مناطق مختلف در زیر پادشاهی افراد مختلف. 

رهایی

« زیرا برای ما ولدی زاییده و پسری به ما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد. ترقی سلطنت و سلامتی او را بر کرسی داود و بر مملکت وی انتها نخواهد بود تا آن را به انصاف و عدالت از الان تا به ابدلاباد ثابت و استوار نماید، غیرت یهوه صبایوت این را بجا خواهد آورد.» ( اشعیاء نبی ۹ : ۶- ۷ )

«اینک حامله شده پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید. و او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمی شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود( لوقا ۱ : ۳۲- ۳۳ )

«لیکن هر گاه من به روح خدا دیوها را اخراج میکنم هر آینه پادشاهی خدا بر شما رسیده است.» ( متی ۱۲ :۲۸ )

نکته بسیار جالب و قابل توجه این است که ما نه عبارت پادشاهی آسمانی را و نه عبارت پادشاهی خدا را در نوشتجات عهد عتیق داریم. اما با آمدن عیسای مسیح  این عبارت یعنی پادشاهی آسمانی هسته مرکزی تعلیم عیسای مسیح میگردد.

 عبارت پادشاهی خدا یا پادشاهی آسمانی در نوشتجات عهد عتیق بطور مستقیم وجود ندارد. اما مفهوم حکومت و اقتدار مطلق یهوه بر تمام هستی در تمام طول کتابمقدس به وضوح به چشم میخورد. دو مفهوم و دو باور الهی در نوشتجات عهد عتیق در این خصوص داریم که ارتباطی مستقیم به پادشاهی آسمانی یا پادشاهی خدا تا زمانی که عیسای مسیح آمده و از آن مکررا استفاده میکند داریم.  ۱- انبیاء اسراییل از وعده خدا به داود در خصوص اینکه نسلی از او برخاسته که پادشاهی و سلطنت او بر اسراییل بیزوال خواهد بود را بخوبی میدانستند و در انتظار آمدن آن مسیح موعود طوری که دانیال نبی از آن قول کرده بود بودند.( دوم سموییل ۷: ۱۳- ۱۵ و دانیال نبی ۹ : ۲۴- ۲۷ ) 

۲- انبیاء اسراییل از امید نو سازی خلقت سخن گفته بودند. از آسمانی تازه و زمینی تازه. روزی که همه چیز بار دیگر نو خواهد شد و کهنگی برای همیشه از بین خواهد رفت. اشعیاء نبی۶۰ : ۱۹- ۲۰ و  ۶۵: ۱۷- ۱۸و ۲۵ و ۶۶: ۲۲ 

۳- انبیاء اسراییل از روزی سخن گفته بودند که انسان با تمام میل و اختیار مطیع خالق خود شده و اوامر او را با تمام میل و شوق دنبال کرده و خالق خود را پرستش خواهد کرد. حزقیال نبی ۳۶ : ۲۵- ۲۷ 

پادشاهی خدا در نوشتجات انجیل

ما چهار روایت و بیست و سه نامه تثبیت شده و مورد قبول کلیسای مسیح در خصوص عیسای مسیح و مسیحیت جوان داریم. اگر بخواهیم کل این مجموعه را در خصوص پادشاهی خدا خلاصه کنیم میتوانیم آن را در یک جمله خلاصه کنیم: عیسای مسیح فرمود که پادشاهی خدا چیست (نوشتجات اناجیل) و پیروان او مانند ساکنین این پادشاهی زندگی کردند.(اعمال رسولان و نامه ها)

در ضمن بگذارید این نکته اساسی را تاکید کنم. وقتی نوشتجات عهد جدید در خصوص پادشاهی آسمانی یا پادشاهی خدا سخن میگویند از سه  حقیقت سخن میگویند: 

۱-یک پادشاهی جهانی است و برای تمامی انسانهاست تا به او ایمان آورده و وارد آن شوند: « و به شما میگویم که بسا از مشرق و مغرب آمده در ملکوت آسمان با ابراهیم و اسحاق و یعقوب خواهند نشست.» ( متی ۸ : ۱۰ )

۲- چون ما ساکنین ازلی این پادشاهی آسمانی خدا هستیم که خواهد آمد پس باید مادامی که بر روی زمین ساکن هستیم مانند ساکنین این پادشاهی زندگی کنیم. « پس چون ملکوتی را که نمیتوان جنبانید می یابیم شکر بجا بیاوریم تا به خشوع و تقوی خدا را عبادت پسندیده نماییم. زیرا خدای ما آتش فروبرنده است.» ( عبرانیان ۱۲ : ۲۸- ۲۹ ) 

۳- منظور افسانه و یک پادشاهی روحانی و رویایی و تمثیلی نیست. نوشتجات عهد جدید بارها و بارها به شنوندگان و خوانندگان خود تاکید کرده و یادآوری میکند که این پادشاهی تماما عینی، لمس کردنی، حقیقی، شدنی و آمدنی است. « ملکوت خدا با مراقبت نمیاید. و نخواهند گفت که در فلان یا فلان جاست زیرا اینک ملکوت خدا در میان شماست.» ( لوقا ۱۷ : ۲۰ – ۲۱ ) ، «عادلان در ملکوت پدر خود مثل آفتاب درخشان خواهند بود.» ( متی ۱۳ : ۴۳ ) « اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خویش آید آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست.» ( متی ۲۵ : ۳۱ )  

اما عیسای مسیح از پادشاهی آسمانی چه میگوید و چگونه پادشاه بودن خود را ثابت میکند؟

 آنچه که باید در خصوص عیسای مسیح و پادشاهی آسمانی برای ما بر طبق روایات انجیل مکشوف گردد این است که عیسای مسیح به دو دلیل به روی زمین آمده بود و این دو دلیل در حقیقت یک دلیل کلی را شامل میگردند:

۱-پادشاه آمده بود تا به پادشاهی آسمانی بشارت بدهد: « بایشان گفت مرا لازمست که به شهرهای دیگر نیز به ملکوت خدا بشارت دهم زیرا که برای همین کار فرستاده شده ام.» ( لوقا ۴ : ۴۳ ) 

۲-پادشاه آمده بود تا برای این پادشاهی آسمانی مصلوب گردد: « و همچنانکه موسی مار را در بیابان بلند نموه همچنین پسر انسان نیز باید بلند کرده شود تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد.» ( یوحنا ۳ : ۱۴ ) 

این دو دلیل آن دلیل کلی و طرح الهی خدا را به کمال میرساند و آن برقراری آن پادشاهی آسمانی خدا بود: یعنی عیسای مسیح که خداوند و پادشاه ازلی و مسح شده خدا بود، بدنیا آمد تا به پادشاهی آسمانی بشارت بدهد تا برای این پادشاهی مصلوب شود تا بدینگونه راه انسان گناهکار را که خداوند بواسطه فیض و رحمت خود بواسطه تنها فرزند یگانه خود و فقط توسط ایمان به او مهیا ساخته بود را برای همه جهانیان مهیا گرداند.

 در سایه این درک و برداشت کلی از نوشتجات انجیل اگر بخواهیم چهار روایت تعالیم و زندگی عیسای مسیح را برای مدتی که بر روی زمین زیست را از قلم راویان آن با آن نیت و قصدی که در هدایت روح القدس داشتند تا آن را با مخاطبین خود در میان بگذارند، میتوانیم بگوییم:

۱-برای متی، عیسای مسیح آن پادشاه وعده داده شده به قوم اسراییل بود که روزی خواهد آمد و تا به ابد بر تمام قوم سلطنت خواهد کرد. 

۲-برای مرقس، عیسای مسیح آن پادشاه بود که آمده بود تا خدمت کند و گمشدگان را نجات بخشد.

۳-برای لوقا، عیسای مسیح آن پادشاه پرقدرت جهانی بود که بر تمام دنیا سلطنت خواهد کرد.

۴-و برای یوحنا، عیسای مسیح آن پادشاه پادشاهان، خداوند خدایان بود. 

به دلیل این هسته مرکزی شخصیت و مقام عیسای مسیح بعنوان آن پادشاه ازلی و وعده داده شده توسط انبیاء یهود هر چهار راوی زندگی عیسای مسیح متفقا با هم از ورود عیسای مسیح در آخرین هفته عمر زمینی خود سخن گفته اند. در این چهار نوشته هر چهار راوی متفقا به این واقعه تاریخی از این زاویه نگاه کرده اند که فقط سه سال طول کشید که همه مردم یهودا و اسراییل او را آن پادشاه وعده داده شده توسط انبیاء اسراییل خطاب کنند.

متی در آخرین هفته عمر زمینی عیسای مسیح وقتی او سوار بر کره الاغی وارد اورشلیم میگردد را با پیشگویی زکریاء نبی یکی میداند که نبی میگوید: « اینک پادشاه تو نزد تو میاید با فروتنی و سواره بر حمار و بر کره الاغ.» ( متی ۲۱ :۵ ) سپس متی این ورود را با عکس العمل مردم ادغام میکند و میگوید: « و جمعی از پیش و پس او رفته فریادکنان میگفتند: هوشیانا پسر داود مبارک باد کسی که به اسم خداوند میاید هوشیانا در اعلی علییناما این چهار راوی چگونه این پادشاه بودن عیسای مسیح و پادشاهی آسمانی ایی که او تعلیم میداد را با مخاطبین خود در میان گذاشتند؟ میتوانیم آن را در چهار بعد نگاه کنیم:

۱-در تولد عیسای مسیح

۲-در تعالیم عیسای مسیح

۳-در کارهای شگفت عیسای مسیح

۴-در مرگ و رستاخیز عیسای مسیح

قبل از اینکه در خصوص این چهار مورد سخن بگویم باید از نکته بینهایت حایز اهمیت در نوشتار این چهار راوی زندگی عیسای مسیح سخن بگویم. و آن این است که آنها هرگز قصد نداشتند تا از مطلبی با خوانندگان خود سخن بگویند که برای آنها خوشایند و مورد پسند آنها باشد. در حقیقت تمامی روایت زندگی عیسای مسیح در این چهار نوشتار بر ضد و بر علیه روند طبیعی و عادی شده و جا افتاده ملی و مذهبی و فرهنگی مردم زمان خود بود. یعنی این نوشتار در نوع خود منقلب کننده، سوال برانگیزنده، متحیر کننده و تاحدودی محکوم کننده باورهای نادرست و غلط جامعه و سنت و مذهب حاکم بر دنیای آن روز بود. یعنی متی باور و یقین یهودیان را زیر سوال برد. مرقس باور و یقین یونانیان. لوقا باور و یقین رومیان را و یوحنا باور و یقین تمام دنیا با تمام مذاهب و خدایان خود را. لیکن تمام این چهار راوی در راستای پیشگویی های خود خداوند و انجام یافتن وعده دیرینه او به انسان بیان شده است و حقایق و اسرار الهی را با خوانندگان خود و امروز با ما در میان گذاشته اند. 

ادامه دارد...

نوشته: حسین گل هاشم