X

مجزا و منفرد بودن خدای ما، خدای کتابمقدس ما

مجزا و منفرد بودن خدای ما، خدای کتابمقدس ما

سلیمان چنین دعا کرد: " ای یهوه خدای اسرائیل خدای مثل تو نه در آسمان و نه در زمین میباشد که با بندگان خود که به حضور تو به تمامی دل خویش سلوک مینمایند عهد و رحمت را نگاه میداری." ( کتاب دوم تورایخ ۶: ۱۴)

به تجربه دریافته ام که بهترین و کارسازترین شیوۀ تقابل و گفتگو با مسلمانان و یا بهاییون یا هندوییان یا بودیست، در روح فیض و خویشتنداری به زیر سوال بردن خدای آنها و نه فرستاده آن دین یا مذهب است چرا که متاسفانه این عزیزان بدون اینکه خود واقف باشند، رهبران دینی خود را بیشتر از خدای خود در مقامی مقدس و غیرقابل لمس کردن میگذارند!

 از میان تمامی این مذهبیون قانع کردن مسلمانان دشوارترین است. تمامی شواهد امر در خصوص اسلام و کتاب قرآن به گمان ما این را میرساند که خدای اسلام با خدای مسیحیت یکیست. من حتی در بین فرقه‏های مسیحی نیز چنین درک نادرستی از خدای اسلام و خدای مسیحیان دیده‏ام. البته در نظر داشته باشید که وقتی من از " خدای اسلام" یا " خدای مسیحیان" سخن میگویم، مورد نظر من نام خدا نیست. یا لقب و نحوۀ نوشتار خدا. ایمانداران مسیحی سراسر دنیای عرب قریب به اتفاق، یهوه و مسیح خداوند را " الله" میخوانند و یا " ربّ"؛ اما این ایمانداران آنچه در نظر خود دارند وقتی عیسای مسیح یا یهوه را الله یا رب میخوانند، همان الله یا ربّ که قرآن از آن سخن میگوید نیست.

(در این مقاله هر وقت من عبارت خدای مسیحیان را بکار میبرم، منظور همان یهوه است. خدای عهد عتیق با تمامی نامهایی که به او داده شده است. و نهایتا پدر خداوند ما عیسای مسیح.) 

من از نام و چگونگی نوشتار نام خدای اسلام و خدای مسیحیان نمیگویم، بلکه از شخصیت و ماهیت این دو خدا. وقتی ما به شخصیت و ماهیت این دو خدا میرسیم، شما تفاوت فاحش و غیرقابل اغماضی را درک خواهید کرد. از اینرو وقتی یک ایماندار مسیحی در خاورمیانه، عیسای مسیح را الله یا ربّ خطاب میکند، او تمامی شخصیت عیسای مسیح و یهوه خدای پدر را در مد نظر خود دارد. حقیقت اینجاست که آنچه این ایماندار مسیحی مثلا اهل سوریه از الله بعنوان تصویری از خدای زنده در باور و تفکر خود دارد و آن را پرستش میکند و خود را مطیع آن میداند، تماما با آن الله‏هی که یک آخوند شهر قم از آن سخن میگوید و آن را در باور و تفکر خود دارد و آن را پرستش میکند، هرگز یکسان، برابر، و یک شخصیت نیست؛ و این ما را بر این میدارد که بر طبق سندیت کتابمقدس قید کنیم که خدای کتابمقدس تماما خدایی مجزا و منفرد است و شباهت او با هیچ خدای دیگری با هر نسبت و نامی، از جمله الله در باور کتاب قرآن یکسان نیست. اما چرا؟ اجازه بدهید تا باهشت دلیل پاسخ این سوال را بطور خلاصه و جامع بدهم:

الف- خدای مسیحیان یک خدای واحد است. یگانه و هیچ رقیبی ندارد. او در کتاب خروج از زبان موسی میفرماید که او غیور است و نمیتواند ببیند که مخلوق او جز او خدایی دیگر را پرستش نماید. اما تفاوت فاحش خدای مسیحیان با خدای مسلمانان در این است که همین خدای واحد از روح خود سخن گفته است و از فرزند یگانۀ خود. این به زیبایی در نوشته ای از کتاب اشعیاء نبی خود را نشان داده است. میخوانیم:« روح خداوند یهوه بر من است.» ( اشعیاء نبی ۶۱ : ۱ ) ما در این ایه، خدا یعنی یهوه را داریم، روح یهوه را داریم که همان روح القدس است، و « من » که همان عیسای مسیح است که نبی آمدن او و مقام او را پیشگویی کرده است. این سه در یک یگانگی غیرقابل تفکیک با هم هستند در عین واحد: هر سه، عمل خاص و منحصر بفرد خود را دارند. خدا فرمان میدهد و حاکمیت دارد. روح فرستاده شده و شکل میدهد و پسر، از جانب خدا فرستاده شده توسط روح جسم گرفته و بر صلیب برای کفاره گناهان میمیرد که نه خدا و نه روح قادر به انجام آن نبودند: جسم گرفتن و مرگ بر صلیب.

 از اینرو خدای مسیحیان خدایی است در سه شخصیت و یک ذات الهی. هر سه مجزا اما واحد و یگانه: خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس.

ب- خدای مسیحیان، خدایی نیست که وابسته به محیط جغرافیایی بیرون باشد. او در یک گوشه یا یک سمت خاص جهت ندارد. او در یک کوه خاص نیست، در یک شهر خاص نیست. خدای مسیحیان خدای آفریننده هستی و هر آنچه که در اطراف ماست میباشد اما در عین واحد این تمام او نیست. ما خدای خود را ورای زمین و زمان و محدوده و محیط و جغرافیا و محل خاص میشناسیم. ما خدای خود را در همه چیز و در هیچ چیز میبینیم. در همه جا هست و هیچ جا نیست. از اینرو با چنین خدایی شما نمیتوانید با رمل و اسطرلاب و دعا و ورد و اعمال و اعجاز و کارهای انسانی رابطه برقرار کنید! عیسای مسیح رو به زن سامری فرمود:« ساعتی میاید که نه در این کوه و نه در اورشلیم پدر را پرستش خواهید کرد...لیکن ساعتی میاید بلکه الان است که در آن پرستنده گان حقیقی پدر را به روح و راستی پرستش خواهند کرد.» ( یوحنا ۴ : ۲۱- ۲۴ ) 

پ- سومین شخصیت خدای ما این است که خود را آشکار کرده است.  دقیقا به دلیل اینکه خدای ما خدای تثلیث است و از انجایی که کسی خدا را ندیده و نمیتواند ببیند، خود خدا توسط عیسای مسیح خود را به دنیا آشکار کرده است. ما خدا را توسط عیسای مسیح میشناسیم. یوحنای رسول مینویسد:« خدا را هرگز کسی ندیده است پسر یگانه ای که در آغوش پدر است همان او را ظاهر کرد.» ( یوحنا ۱: ۱۸ ) خود عیسای خداوند به شاگرد خود فرمود:« اگر مرا میشناختید پدر مرا نیز میشناختید و بعد از این او را میشناسید و او را دیده اید.» ( یوحنا ۱۴ : ۷ ) از اینرو، خدای ما در عیسای مسیح خود را بر ما اشکار کرده است و دقیقا به همین دلیل است که ما با شخصیت و خواسته و اراده این خدای نادیده آگاه هستیم زیرا عیسای خداوند آن را بر پیروان خود در یک رابطه نزدیک و پر از فیض و رحمت و عدالت آشکار کرده است. پس به رغم تمامی این ماهیت عظیم و یگانۀ او در آنچه که در بالا گفتیم، او خواسته و میل و افکار خودش را  از انسان مخفی نساخته است. او از اراده و خواستۀ خود با ما سخن گفته است. به ما گفته است که او کیست، چه چیزی را دوست دارد و از چه چیز نفرت دارد. چه چیزی را میپسندد و چه چیز را مکروه میدارد. چه چیزی را پاداش میدهد و چه چیزی را تنبیه میکند. ما از اراده و خواستۀ خدای خود آگاه هستیم.

ت- این اشکار کردن خود در حرف و در عمل در حد درک انسان عیان شده است.

شاگرد عیسای مسیح در باره او چنین گفت:« زیرا که در پی افسانه های جعلی نرفتیم چون از قوت و آمدن خداوند ما عیسای مسیح شما را اعلام دادیم بلکه کبریایی او را دیده بودیم.» ( دوم پطرس ۱ : ۱۶ ) شاگرد دیگر او، یوحنای رسول، در نامه اول خود مینویسد:« آنچه از ابتدا بود و آنچه شنیده ایم و به چشم خود دیده، آنچه بر آن نگریستیم و دستهای ما لمس کرد در باره کلمه حیات.» ( اول یوحنا ۱ : ۱ )   احتمال دارد مسلمانان نیز چنین ادعایی در خصوص خدای خود کنند، اما آنها نمیدانند که گفتگوی آنها در این خصوص بی اساس است. آن هم بر طبق سندیت قرآن در نشان دادن ماهیت الله به امت اسلام. اما ما مسیحیان چگونه این ارادۀ خدا را درک میکنیم؟ این فقط و فقط امتیاز و برتری خدای مسیحیان است که پیروان خود را تشویق میکند که او را با فکر و عقل خود و با دلیل و استنتاج و منطق، به همراه دل و احساس و شور و شعف و همچنین به همراه عمل پسندیده و نیکو شناخته درک کنند.(تثنیه ۶: ۴- ۷ )  قرآن را بخوانید. کتب بودا و هندو را بخوانید. فکر در مقولۀ ایمان و باور آنها وجود خارجی ندارد. در قرآن تنها تعداد اندکی از واژۀ فکر و تعقل و اندیشیدن و تفکر و منطق سخن گفته شده است! شما الله را نمیتوانید با هیبت و ماهیت و تفکر انسانی خود بشناسید. الله بسیار مهیب و عظیم و کبیر و جبار و غدار است که انسان قادر به درک و شناخت ماهیت او نیست، چون نیست؛ پس فکر نیز نیست. مسلمان در پی ایمان خود فکر را هرگز دخیل ندانسته و از آن استفاده نکرده است. ۱۴۴۰ سال دین اسلام در سراسر سرزمینهای اسلامی حکایت از این تحّجر و واپسگرایی است. تنها فقها و دانشمندان و محصلان و ملایان و رهبران دین از قرآن میتوانند بدانند(آن هم تنها اندکی) امت عامی و کوچه و بازارمحلۀ جنوب سمنان و کابل و اسلام آباد و صنعا و ریاض و دمشق و موصل و اسکی شهیر... به جای خود!( دقیقا به همین دلیل زنده و موثق است که بنده بر این اصل تاکید میکنم که ایران نیاز به حکومتی تازه ندارد، بلکه به نسلی تازه با فکری تازه نیاز دارد. ایران نیاز به این دارد که از راه فکر و استدلال به این باور برسد که در تحجر و فقر فکری فرورفته است. فکر در ایران مُرده است. و مردم باید  از خود سوال کند منشاء و آغاز آن از کجاست؟ آغازی جز از کتاب دین پدری و نیاکان و خدای آنها نخواهند داشت. برای اینکه در الله فکر کردن تخدیر است.)

ث-  اما چون خدای مسیحیان خدای شناخت و فکر است پس خدای ناشناخته نیست. ما چگونه خدای خود را میشناسیم؟ ما هر آنچه که باید از خدای زنده و خالق هستی بدانیم توسط پسر زندۀ او، عیسای مسیح که سیمای نادیدۀ او بود و مظهر فروغ پرجلال او بود برای ما شناخته شده است. پس چون او را میشناسیم به او نزدیک هستیم( نه به دلیل خوبی ما بلکه بواسطۀ خون مسیح) و چون به او نزدیک هستیم با او در یک رابطۀ زنده هستیم. رابطۀ رودررو و شخصی. پس خدای مسیحیان خدای رابطه است. او انسان را دوست دارد. او تاج عزت و احترام را بر سر انسان گذاشت. به رغم شرارتهای او باز به او محبت نمود. با او بواسطۀ کلام زندۀ خود، توسط فرستادگان خود سخن گفت. آنها را در آغوش خود کشید. از آنها حمایت کرد. برای آنها جنگید. آنها را برکت داد. زخمهایشان را شفا داد. دردهایشان را متحمل شد. گناهانشان را آمرزید. خطاهایشان را بخشید. فرصت بازیابی و بنا شدن را به آنها داد. آنها را مانند پدری که فرزندش را تنبیه میکند، تنبیه کرد زیرا آنها را دوست داشت. 

ج- خدای مسیحیان خداییست که پرستش و ستایش را برتر از هر چیز میداند. و او آن را در روح و راستی میطلبد و بس. خدای ما مشتاق تولد تازۀ پیروان خود است. مشتاق یافتن طبیعت تازۀ آنها. دریافت دل تازۀ آنها. او آنها را تشویق میکند که او را با تمام دل و فکر و جان خود دوست داشته و محبت نمایند. او از اعمال مذهبی ما خشنود نمیگردد اگر دل ما و فکر ما با او نیست. او خدایی حقیقی و زنده است، پس باید او را با دلی زنده و فکری زنده شناخت و پرستش نمود.

چ-  خدای نادیده مسیحیان در شخص عیسای مسیح خود را به انسان و دنیا اشکار ساخته است. پس از تمامی این شش مورد بالا به یک اصل اساسی در تفاوت و مجزا بودن خدای مسیحیان میرسیم و آن شخصیت و ماهیت خود عیسای مسیح میباشد. شما در هیچ خدایی، نه در بودا و نه در هندو و نه در الله شما چنین امتیازی ندارید که خدا به طور شخصی با شما ملاقات کرده باشد. در کنار شما قدم زده باشد و با شما از رازهای آسمان سخن گفته باشد. شما هیچ خدایی ندارید که دردها و آلام شما را درک کرده باشد، چون شما وسوسه شده باشد، چون شما اشک ریخته باشد، اما برای شما در هر پدیده و هر عملی نمونۀ زنده و کاملی شده باشد که شما با تعقیب و دنبال کردن او به سمت تقدس و قدوسیتی که خدای خالق در نظر دارد حرکت نمایید.خدای مسیحیان، خدایی پر از محبت و پر از فیض است. او در عین عادل و مقدس بودن خود، رحمت و بخشش خود را نیز به فراوانی در اختیار ما گذاشته است. و ما چگونگی آن را در شخص عیسای مسیح میدانیم.

ح- و در آخر خدای مسیحیان، با پیروان خود سخن گفته است. و این سخنان ثبت شده است. نگه داشته شده است، حفظ شده است، و برای ما باقی مانده است. ما آن را "کلام خدا" میدانیم. این کلام غیرقابل تغییر، عوض شدن، کم شدن، اضافه شدن، کوتاه شدن، میباشد. کلام خدا غیرقابل خطاست. و آنچه خدای ما میبایست از گذشته سخن بگوید و انچه در زمان حاضر باید انجام شود و آنچه در آینده در انتظار ماست، تمامی این حقایق در کلام زندۀ خدای ما برای ما ثبت شده است. شما در هیچ دین و مذهبی و در بین هیچ خدایی، شما کلامی چنین، بنا کنندۀ، تقویت کنند، سازنده، توبیخ کننده ندارید که در از آسمان فرستاده شده، در انسان به مکاشفه رسیده و توسط انسان نوشته شود اما تماما از رازهای الهی سخن بگوید.

پس بیاید با ایمان و شوق و حرارت در روح و راستی با سلیمان در خصوص این اعتراف زنده و واقعی او همصدا شویم. که حقیقتا: " ای یهوه خدای اسرائیل خدای مثل تو نه در آسمان و نه در زمین میباشد که با بندگان خود که به حضور تو به تمامی دل خویش سلوک مینمایند عهد و رحمت را نگاه میداری."

ایماندار مسیحی!

برای این خدا با غیرت بایست و در صف لشکر او با سپاهیان نور هم رزم شده و بر علیۀ تاریکی و سپاهیان تاریکی به جنگ برو!

نوشته: حسین گل هاشم