X

ما کی هستیم؟ ۲ گمشده گانی که با فیض خدا پیدا شده ایم

ما کی هستیم ؟ ۲

گمشده گانی که با فیض خداوند پیدا شده ایم.

عیسای مسیح ،خداوند و نجات دهندۀ ما در انجیل به قلم لوقا و متی ادعای بزرگ دیگری در کنار دیگر ادعاهای بزرگ خود میکند که درک عمیق آن ما را بیشتر با فیض و بخشش خدا ی مهربان که بی قید و شرط و رایگان نصیب تمامی انسان ها گردیده ،آشنا می سازد.او در متی فصل ۱۸ آیۀ یازده می فرماید : " زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را نجات دهد." و همچنین در لوقا فصل نوزده آیۀ دهم آمده که :" زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را پیدا کند و نجات بخشد." اجازه بدهید ببینیم این گمشده کیست  که مسیح به جستجوی او می آید؟ در انجیل به قلم لوقا تمام فصل پانزدهم حاوی سه حکایت متفاوت ،با یک برداشت مشترک در این مضمون می باشد.خواندن این فصل را برای درک این مطلب الزامی می دانیم.در این فصل با ظرافت و استعداد بی نظیر پزشک محبوب " لوقا" سه ماجرای متفاوت نقل  شده از دهان عیسای مسیح می خوانیم که در هر سه مورد از گمشده گان سخن می گوید.لطفاً توجه داشته باشید که روی سخن مسیح  در این روایات با چه کسانی است؟در همان فصل پانزدهم آیۀ اول او با به اصطلاح ملایان و مذهبیون دینی  رودررو می شود.ابتدا آنها او را به باد انتقاد می گیرند که چرا  او با بدکاران و خطا کاران گفتگو میکند.اگر یادتان باشد قبل از این نیز مسیح مورد مؤاخذه از طرف این رهبران دینی  در انجیل متی قرار گرفته بود ،او در آنجا به آنان گفته بود که :" بروید و معنی این کلام را بفهمید:من رحمت می خواهم نه قربانی."(متی ۹ : ۱۳ ) آنچه را که مسیح تلاش دارد با این سه مثال خود در فصل پانزده لوقا به همان رهبران و ملایان دینی بفهماند در واقع درک همین عبارت است.اجازه دهید با هم به این بخش از انجیل لوقا نگاهی نزدیک داشته باشیم.

خلاصۀ فصل پانزدهم لوقا را میتوان در این سه مورد دید:

۱-   گوسفند گمشده ؛ شاید بدلیل نادانی و بی توجهی گوسفند

۲-   -سکۀ گمشده؛ شاید بدلیل مشغولیات فکری و ازدحام زندگی زن

۳-    پسر گمشده ؛ و آن بدلیل خودخواهی و ارضای نفس  در پسر

دو مورد متفاوت در این سه مثال نهفته است.در مورد اول و دوم این صاحبان اموال هستند که به جستجوی مال گمشدۀ خود می روند.در مورد سوم ، پدر در انتظار بازگشت پسر است و پسر توبه کرده به نزد او بازمی گردد.

هر چند این سه مورد نقل شده توسط خداوند مان عیسای مسیح سه مورد متفاوت هستند اما اگر خوب به پایان هر سه حکایت توجه کنید با یک اشتراک روبرو می شوند: و آن شادمانی و سرور در یابند ه گان است. چوپان خوشحال شد چون گوسفندش را پیدا کرده بود.پیرزن خوشحال شد زیرا سکه اش را پیدا کرده بود و نهایتا پدر خوشحال شد زیرا پسر توبه کار او که در نفس خود گم شده بود نهایتا به نزد او بازگشت.این همان نقل قول عیسای مسیح در همین انجیل لوقا فصل پانزدهم آیۀ هفتم است:" بدانید که به همان طریق برای یک گناهکار که توبه میکند در آسمان بیشتر شادی و سرور خواهد بود تا برای نود و نه شخص پرهیز کار که نیازی به توبه ندارند."

اجازه بدهید این گفتۀ طلایی  و آسمانی مسیح  را با ذهنی انسانی کمی بشکافیم .او در حقیقت می گوید :" شما ای کسانی که ادعای خدا پرستی و شریعت و نماز و روزه میکنید !شما شاید صدها نفر را دور خود جمع کنید و برایشان آیات را تفسیر کنید و از خدا و پیامبر و آیات  نقل قول کنید .اما  انسانی در همین شهر در همین سرزمین در این کوچه و در همین خیابان زندگی میکند که کسی او را نمی شناسد،او گمشده ای است در چرخۀ زندگی در حسرت ها و آرزوها ،در گناه و در کینه ، در شرارت و عقده ها ،چه کسی به دنبال او خواهد رفت؟ چه کسی می رود تا این انسان گمشده را با فیض و بخشش خدا آشنا کند؟ آیا شما  ای رهبران و ملایان تا چه اندازه توبۀ بازگشت انسان خطا کار را می پذیرید ؟ چقدر می توانید این شخص توبه کار را در آغوش خود بگیرید و او را قلبا ببخشید ؟ یا اینکه او را از جامعه و خانه  و زندگی اش برای همیشه طرد می کنید زیرا او یکی از شماها نیست ؟! زیرا او شاید نجس و ناپاک باشد ؟!"

ما کی هستیم ؟

ما ایمانداران به فیض و نجات مسیح ؛  روزی گمشده ای بودیم در جادۀ زندگی که مورد لطف و فیض و آغوش گرم پدری مهربان قرار گرفتیم .او ما را به خانه خود پذیرفت و برای بازگشت و پیدا شدن ما جشن گرفت و شادی کرد.زیرا ما روزی گم بودیم اما پیدا شدیم ، مرده بودیم اما زنده شدیم.