X

عیسای مسیح تاریخ، عیسای مسیح تاریخی

عیسای مسیح تاریخ، عیسای مسیح تاریخی

 

تاریخ یک رویداد است نه یک مرحلۀ زمانی. تاریخ یک واقعۀ انجام شده در یک زمان معین و مکان مشخص است. شما نمیتوانید یک واقعۀ تاریخی را قبول نکنید یا آن را رد کنید. همانطور که نمیتوانید محیط درونی یک دایره را عوض کنید یا آن را قبول نکنید! تاریخ همچنین مجموعۀ اطلاعات جمع آوری شده بر اساس تلاش باستانشناسان، اسناد ثبت شده توسط راویان وقت، جامعه شناسان و دیگر منابع میباشد، حتی در نظر گرفتن اصول جغرافیایی در زمان وقوع حوادث تاریخی. 

مسیحیت یک مذهب تاریخی است؛ اما سخن گفتن از چنین مذهبی بدون سخن گفتن از عیسای مسیح که بنا کننده و عین خود تاریخ مسیحیت است بیهوده است. هر مذهب و آیین موجود دنیا بدون رهبران آن همچنان به حیات و بقای خود ادامه میدهد اما مسیحیت بدون عیسای مسیح و آن کس که بود و آن چه که کرد بقایی ندارد. یهودیت هنوز وجود دارد یهودیت با شریعت موسی آغاز شد، موسی از دنیا رفت اما شریعت باقی مانده است. اسلام با محمد بن عبدالله در عربستان آغاز میشود. با خود شریعت و باور دینی خودش را میاورد. محمد مُرد اما شریعت اسلام و آیین آن هنوز ادامه دارد. اما شما عیسای مسیح را از مسیحیت بردارید، فقط یک مذهب تصوری و افسانه ایی را دارید.

از میان چهار راوی بیان کنندۀ زندگی عیسای مسیح بر روی زمین، لوقا که یک پزشک بود، شاید برای فکر و سلیقۀ متفکر امروزی دانشجویان و پژوهشگران بسیار یاری کننده باشد تا نگاهی نزدیک به درک عیسای مسیح تاریخ بیاندازند. در انجیل لوقا در همان ابتدای گزارشی که لوقا برای تیوفلس مینویسد چنین میخوانیم " تقدیم به تیوفلس عزیز! تا به حال نویسندگان بسیاری به نوشتن شرح وقایعی که در بین ما رخ داده است، اقدام کرده اند و آنچه را که به وسیلۀ شاهدان عینی اولیه و اعلام کنندگان آن پیام به ما رسیده است به قلم آورده اند. من نیز به نوبۀ خود، به عنوان کسی که جریان کامل این وقایع را جز به جز مطالعه و بررسی کرده است، صلاح دیدم که این پیشامدها را به ترتیب تاریخ وقوع برای تو بنویسم تا به حقیقت همۀ مطالبی که از آن اطلاع یافته ایی، پی ببری." ( انجیل لوقا 1: 1- 4 از ترجمۀ عصر جدید) آنچه لوقا از آن سخن میگوید، تمامی آنچه که ما بالا در خصوص تاریخ و امور تاریخی سخن گفته ایم را شامل میشود. یک واقعه روی داده است. شاهدان بسیاری به آن گواه داده اند. مدارک فراوانی وجود دارد. کسی اطلاعات را از نزدیک جمع آوری کرده است و آن را برای شخص دیگری مینویسد. آنچه لوقا برای تیوفلس مینویسد، خاطرات و داستان نیست، بلکه شرح حال یک واقعۀ تاریخی است. اما لوقا از چه امور و وقایعی سخن گفته و در خصوص چه چیزی این اطلاعات را جمع آوری کرده است؟ در بارۀ عیسای مسیح. در بارۀ تولد او، کار و زندگی زمینی او، مرگ او، قیام او از مرگ، صعود او به اسمان، نزول روح القدس ( در گزارش دوم لوقا به همین شخص که آن را نامۀ اعمال رسولان میشناسیم) تشکیل کلیسا، فعالیت و رشد کلیسا، جفا و آزار کلیسا، آگاهی از دشمنان درونی و معلمین دروغین مسیحیت.

بنابر این ما عیسای مسیح تاریخ را میتوانیم از چند بُعد بررسی کنیم:

الف- تولد عیسای مسیح

ب- زندگی و خدمت زمینی عیسای مسیح

پ- مرگ و قیام عیسای مسیح از مرگ

ت- شاگردان عیسای مسیح

ث- فعالیت کلیسا

حذف کردن، در نظر نگرفتن، نادیده گرفتن، رد کردن هر کدام از این وقایع بالا، حاکی بر عدم واقعیت گرایی در دانش شخصی و دینی میباشد، با رد کردن چنین وقایعی افراد و یا گروهها اصالت و درستی باور خود را به شدت به زیر سوال برده و واپس گرایی و غیر منطقی بودن خود را ثابت میکنند. در این میان میتوان چندین گروه، مذهب و باور دینی را نام برد:

الف- ناستیک ( حوالی 150 بعد از میلاد)

 از شخصی بنام شمعون مجوسی آغاز شد، همان شخصی که پطرس رسول در اعمال رسولان باب 8 او را شدیدا توبیخ میکند. فرقه ایی که در همان ابتدای مسیحیت در میان کلیساهایی که در شهرهای رومی آغاز شده بود در ترکیبی از فلاسفۀ یونان، افسانه ها و داستان سرایی و الهیات مسیحی و یهودیت آغاز شد. گروه ناستیک کلام ثبت شده را به خوبی میدانستند. اما واقعیت عظیمی را از الهیات مسیحی نقض کردند و آن تولد جسمانی و زندگی جسمانی عیسای مسیح بر روی زمین بود. آنها مرگ جسمانی عیسای مسیح، رستاخیز او را از مرگ شدیدا رد کردند. 

ب- مانیست ( حوالی 216- 277 بعد از میلاد ) 

فرقه ایی که از شخصی بنام مانی آغاز شد. این شخص که یک ایرانی بود، با ترکیب آیین زرتشت، یهودیت، مسیحیت، فلاسفۀ یونان، و دیگر باورها، تفکری تازه به زمانۀ خود ارائه داد. مانی با تعلیم خود تولد جسمانی عیسای مسیح، مرگ و رستاخیز عیسای مسیح را شدیدا رد کرد. و عیسای مسیح را نیکوتر و پاکتر از این میدانست که برای گناهان انسان فانی و زودگذر کشته شود.

پ- مونتانیست ها ( حوالی 155 بعد از میلاد )

از شخصی بنام مونتانوس در میان کلیسا آغاز شد. او خود را مسیحی و پیرو او میدانست، اما در مرحله ایی در ایمان خود بینهایت به وجود روح القدس تاکید کرد و عیسای مسیح، کار و مرگ و قیام او را کم رنگ نشان داد تا جایی که خود را روح القدس خطاب کرد و آن وعدۀ عیسای مسیح در یوحنا 14: 16 که او را آن پشتیبان یا  پارقلیط خطاب میکند را شخص خودش نامید. 

ت- نستوریان ( حوالی 381- 452 بعد از میلاد )

از شخصی بنام شیخ نستوری آغاز شد، این شخص که خود را مسیحی میدانست، نتوانست این باور الهیات مسیحی را قبول کند که عیسای مسیح خدای متجسم بر روی زمین بود. او تماما الوهیت مسیح را رد کرد و فقط شبیه بودن مسیح را به خدا از حیث رفتار و اخلاق شخصی میدانست. این شخص بعدا به دلیل طرد شدن از طرف کلیسای روم به سمت ایران آمد و همین باور خود را در سمت شمال غربی ایران  ترویج داد. 

ث- اسلام ( حوالی 517 بعد از میلاد و به بعد )

از شخصی بنام محمد بن عبدالله در سرزمین عربستان آغاز شد. متفکر اصلی این دین شخصی بود بنام سلمان فارسی. دارای اطلاعات فراوان از الهیات یهود، مسیحیت، فلسفۀ یونان و دیگر باورهای آن زمان. این دین، مرگ عیسای مسیح را بر بالای صلیب رد کرد. و تمامی باورهای الهیاتی کلیسای اولیه، پدران کلیسا، اعتقاد نامه های نیقیه ( 325 بعد از میلاد) اعتقاد نامۀ کنستانتین ( 381 بعد از میلاد ) اعتقاد نامۀ افسس ( 431 بعد از میلاد )  و اعتقاد نامۀ کلسدون ( 451 بعد از میلاد) که به تصویب و تایید پدران کلیسا رسیده بود را در خصوص مقام و الوهیت عیسای مسیح، مرگ و رستاخیز او، و اساس کلیسای مسیح، بی نقض و کامل بودن کتابمقدس، را شدیدا رد کرد و ایمانداران مسیحی را که چنین باوری داشتند را شکنجه و آزار داده و هنوز هم میدهد.

جای آن نیست که به این لیست فرقه های گمراه مسیحی عصر حاضر را نام ببریم؛ فرقه هایی مانند شاهدان یهوه، مورمون ها، جیزز انلی، کلیسای ساینتالوژی،...و آنها را بررسی کرد. قصد این مقاله این بود که برای شما این حقیقت تاریخی را بر طبق اسناد و واقعیتهای تاریخ بار دیگر بیان کند که مسیحیت یک آیین تاریخی است و این آیین تاریخی با شخص خود عیسای مسیح آغاز میگردد. نادیده گرفتن هر کدام از ابعاد زندگی عیسای مسیح، نادیده گرفتن یک حقیقت زنده است.

پس دوست عزیز!

بار دیگر اگر قصد کردی در بارۀ عیسای مسیح فکر کنی، یا از او بیشتر بدانی، از او فقط بعنوان یک شخص آرمانی، یک معلم اخلاقی خوب، یک پیامبر معصوم، نام نبر. نمیگویم او چنین شخصی نبود، میگویم او بسی فراتر از فقط همین تعاریف مختصر بود. 

او یک شخص تاریخی است که با او تاریخ یک ایمان شکل گرفته است.

 انتظار آمدن او بر طبق اسناد ثبت شدۀ کتب موسی، انبیاء و مزامیر به مدت صدها سال کشیده شده بود. 

تولد جسمانی او  پیش بینی شده بود.

 پیام او آمدن ملکوت خدا بود.

 دعوت او، توبه کردن از گناهان و ایمان آوردن به او بود.

کارهای شگفت و معجزات عظیم او شهرۀ عام شده بود. 

خدمت او به مردم نیازمند و دردمند در سراسر دنیای آن روز پخش شده بود.

 هدف او، مرگ بر صلیب برای پرداخت کفاره و جریمۀ گناهان انسان بود. 

خود خدا با برخیزانیدن او از مرگ در روز سوم مرگ او، تمامی سخنان و وعده های او را تایید نمود.

 سپس این وعده ها را با فرستادن روح القدس و سکونت دادن آن در تک تک ایمانداران مهر و موم کرد.

او افرادی را مستقیما به نام بعنوان شاگردان خود فراخوانده بود و از انها آیین خود را بر روی زمین گسترش داد.

 او کلیسای خود را تشکیل داد.

 کلام مقدس خود را خالی از هر اشتباه و نقصانی حفظ نمود.

حیات کلیسا، مقابله با تحمل جفای بیرون، و مقابله با ریا و کفر درون، به مدت هزاران سال از بی همتا بودن شخص او، از بی نظیر بودن راه او و از درستی حقیقت بیان شده توسط دهان شیرین او سخن گفته است.

اگر با نگاهی منصفانه و با فکری سلیم و جستجوگر به تمدن و رشد فرهنگ جهانی نظر کنید؛ به هنر، ادبیات، صنعت، روابط جهانی، و در هر جایی که شما نمایی از محبت، گذشت، فروتنی، فداکاری، بخشش، نیکوکاری، خیرخواهی میبینید، شما رد پای عیسای مسیح را خواهید دید. تعلیم او را خواهید دید. فعالیت کلیسای او را خواهید دید. کتابمقدسی که از عیسای مسیح تاریخ و کار و خدمت او سخن گفته است را خواهید دید. او فقط یک شخص عادی نیست یا فقط یک پیامبر معصوم. او عیسای مسیح تاریخ است. او آغاز مسیحیت است. او همه چیز ماست و بدون او ما هیچ هستیم. به این حقیقت چنگ بزن و افتخار کن که نامت مسیحی ست!