X

عادل در دادگاه ناعادلان. دفاعیه ایمان مسیحی ما

 

عادل در دادگاه ناعادلان

نوشته: ح.گ

 نگاهی به ( متی ۲۶ : ۵۷- ۶۸ و مرقس ۱۴ : ۵۵- ۶۵ و لوقا ۲۲: ۶۳- ۷۱

 یوحنا ۱۸ : ۱۲- ۱۴ ، ۱۹- ۲۴ )

مقدمه:

نمیدانم شما فیلم دوازده مرد عصبانی اثری از هنری فوندا را دیدید یا نه؛ که خود او در این فیلم نقش اول را بازی میکند.

(دوازده نفر که جز هیت داوران یک پرنده قتل هستند. تمامی اسناد و مدارک ارایه داده شده گواه بر مجرم بودن شخص متهم بود و به نظر میرسید که این دوازده نفر براحتی با هم در رای دادن اینکه شخص متهم به قتل است هم رای باشند. و حکم بر این بود که همه دوازده نفر باید یا رای متهم بودن این شخص را میدادند یا بیگناه بودن او و اگر نه نمیتوانستند اتاق را ترک کنند. حتی اگر یکنفر مخالف میبود نمیتوانستند رای را صادر کنند. و وقتی آنها در اتاقی دور هم نشستند تا رای خود را در میان بگذارند و آن را به دادگاه ارایه بدهند، یازده نفر به سرعت رای به مجرم بودن شخص متهم را دادند فقط یکنفر( هنری فوندا) مخالف بود. و او با این سوال از آن یازده نفر شروع کرد: « اگر این شخص متهم بیگناه باشد چه؟ آیا ما تمام شواهد را به درستی بررسی کردیم؟ آگر شواهد درست نباشند چی؟» و مسیر فیلم نشان میدهد که چطور این یک نفر باعث شد تا با شیوه دلیل آوردن خود بر ضد شواهد و اسنادی که دادگاه بر ضد این شخص متهم ارایه داده بود رای تک تک یازده نفر را عوض کند. و در آخر همه دوازده نفر رای به بیگناهی شخص متهم را دادند.

دردناک این است که در این شب دادگاهی مسیح حتی یکنفر به رای دادگاه تردید نکرد و صدای هیچ اعتراضی شنیده نشد مگر اینکه هر صدای مخالفی را خفه کرده بودند و هیچکس در جمع این شورای یهود به مسیر و انگیزه این دادگاهی کردن عیسی شک و تردید نکرد و عیسای مسیح عادل، تنها و خیانت شده و طرد شده در میان انبوه جماعت ناعادلان ایستاده بود.

شش بار دادگاهی شدن عیسای مسیح

گمان همه ما بر این است که این تنها دادگاه عیسای مسیح بود. نه!

اگر مسیر این ساعات را در اناجیل مشابه یا سناپتیک دنبال کنید شما خواهید دید که در واقع عیسای مسیح شش بار در دادگاه ایستاد.

۱-بار اول او را از باغ مستقیم به خانه حنا بردند. یوحنا ۱۸ : ۱۲- ۲۳

۲-بار دوم او را پیش قیافا بردند. متی ۲۶ : ۵۷ – ۷۵ و مرقس ۱۴ : ۵۳ – ۶۵

۳-بار سوم که اینجاست. متی ۲۷ : ۱ و مرقس ۱۵ : ۱

۴-صبح زود او را به نزد پیلاطس میبرند. متی ۲۷ : ۱- ۲

۵-پیلاطس چون میفهمد عیسی اهل جلیل است او را به نزد هیرودیس که در اورشلیم بود میفرستد. لوقا ۲۳: ۶- ۷

۶- هیرودیس پس از بازجویی کردن عیسی او را مجددا به نزد پیلاطس فرستاده و نهایتا پیلاطس تحت فشار قوم، عیسی را شلاق زده و به دست آنها میسپرد تا مصلوب شود. متی ۲۷ : ۲۶

 

این بخش از لوقا که در پیش روی ماست در واقع سومین دادگاه یهود بود که آن شب عیسای مسیح در آن ایستاده بود:

نمای کلی سه دادگاه اولیه شورای یهود: تنها شخص عادل در میان ناعادلان

ما در این بخش از نوشته لوقا در خصوص آخرین ساعات عمر زمینی خداوند و نجات دهنده ما عیسای ناصری او را در دادگاهی میبینیم که همه بر ضد او ایستاده بودند. همه به او اتهام زده بودند. در نیمه های شب شاهدین کاذب را جمع کرده بودند تا بر ضد او شهادت دروغ بدهند. و میبینیم که هیچکدام از این شواهد و اتهامات را نتوانستند بر ضد او ثابت کنند.

میتوانیم با روشنی و با صراحت این را بیان کنیم که در چنین شبی در چنین جمع و در چنین دادگاه ناعادلانه ای اگر یک شخص عادل پیدا میشد خود عیسای مسیح بود. او که خدای عدالت و خداوند راستی و حقیقت بود. او که تنها انسان عادلی بود که از ابتدای آفرینش بر روی زمین زیست و پس از او هرگز کس دیگری چنین مقامی را نداشت که خود را عادل بخواند. در حقیقت این عیسای مسیح بود که باید این ناعادلان را دادگاهی میکرد نه آنها او را.( که روزی حقیقتا خواهد کرد در آن روز بزرگ عظیم)

و این ناعادلان از زمان سقوط انسان و ورود گناه به هستی بر روی زمین بودند و خواهند بود. ناعادلی چون قاین که برادر عادل خود هابیل را کشت و ناعادلانی که در طول تاریخ:

-راستی را سلاخی کردند و دروغ را باور کرده و خدای دروغین را ترویج دادند.

-خداوندی و مرگ و رستاخیز مسیح عیسی را رد کردند.

-دعوت فیض و توبه از گناهان و ایمان آوردن به او را رد کردند.

-ملت خود را در دروغ و فساد و کینه و انتقام و کشتار بنام خدا به سوی مرگ کشاندند نه حیات.

اینها روزی در برابر دادگاه مسیح داوری خواهند شد و همین امروز در حال داوری شدن هستند.

 

اما الان میخواهم این شب را با چند نکته اساسی در خصوص این دادگاه تشریح کنم. ما در این شش دادگاه ناعادلانه خواهیم دید:

۱-سکوت عادل در دادگاه ناعادلان

۲-شجاعت عادل در دادگاه ناعادلان

۳-اطاعت عادل در دادگاه ناعادلان

-لوقا ۲۲: ۶۳-۶۶ تازیانه زدن و استهزاء کردن توسط سربازان

این سربازان، یهودی بودند. سربازان معبد خداوند بودند.

-او را تازیانه زدند.

-او را استهزاء کردند.

-چشمان عیسی را بستند و او را سیلی زدند و از او خواستند که نبوت کند که چه کسی او را سیلی زده بود. در واقع نشان میدهد که آنها شنیده بودند مردم او را نبی اسراییل خطاب کرده اند. نبی ای مانند ایلیاء نبی، ارمیاء نبی یا یکی از انبیاء. و اینطوری نه تنها نبی بودن او را مسخره میکردند بلکه تمام آنچه که مردم در باره او دیده و شنیده و گفته بودند را مسخره میکردند.

-و تمام این کارها کافی نبود که « بسیار کفر دیگر بوی گفتند.» کفر فقط در رابطه با خدا میتواند باشد. کفر گفتن یعنی بر ضد خدا چیزی گفتن. و لوقا مستقیما در این عبارت، مقام خداوندی عیسای مسیح را اشاره و تاکید کرده است و اینکه سربازان گارد معبد که یهودی بودند شنیده بودند که عیسای مسیح ادعای خداوندی نیز کرده بود پس این ادعای او را و این مقام او را نیز کفر گفتند. یعنی مقام خداوندی او را مسخره و توهین میکردند.

۱-سکوت عادل در دادگاه ناعادلان

تکان دهنده ترین مورد این شش دادگاه، اینگونه ناعادلانه،  نه تنها این بود که آنها هیچ اتهامی را نتوانستند بر ضد مسیح خداوند ثابت کنند بلکه توافق تمامی نویسنده گان و شاهدین این دادگاههای کاذب این بود که عیسای مسیح در تمام طول این دادگاهها هیچ از خود دفاع نکرد. نه اینکه راویان انجیل این را بگویند بلکه آنهایی که عیسای خداوند را در این شب دادگاهی میکردند از سکوت او در عجب بودند. و ما این را در هر چهار نوشته شاهد هستیم. بعنوان مثال:

متی میگوید:« پس رییس کهنه برخاسته بدو گفت هیچ جوابی نمیدهی چیست که اینها بر تو شهادت میدهند. اما عیسی خاموش ماند.» ( متی ۲۶ : ۶۲ – ۶۳ )

نه تنها در دادگاه شورای یهود او ساکت بود بلکه وقتی او را به نزد پیلاطس آورده و اتهامات را بر ضد او وارد کردند و میخوانیم: « و چون روسای کهنه و مشایخ از او شکایت میکردند هیچ جوابی نمیداد. پس پیلاطس وی را گفت « نمیشنوی چه قدر بر تو شهادت میدهند» اما در جواب وی یک سخن هم نگفت به قسمی که والی بسیار متعجب شد.» ( متی ۲۷ : ۱۲- ۱۴ )

نه سخن از نفرت و کینه از دست دشمنانش. نه سخنان لعنت و تهدید و انتقام. چرا؟

سوال: شما چطور در چنین شرایطی برخورد میکنید؟

چرا سکوت؟

سه دلیل را داریم:

۱-پیشگویی نبی را به کمال میرسانید:

« او مظلوم شد اما تواضع نموده دهان خود را نگشود، مثل بره ای که برای ذبح میبرند و مانند گوسفندی که نزد پشم برنده اش بی زبان است همچنان دهان خود را نگشود.» ( اشعیاء نبی ۵۳ : ۷ )

۲- آمادگی چنین شبی را داشت.

 خود او از قبل رو به شاگردانش این را فرموده بود که: « زیرا که او را به امتها تسلیم میکنند و استهزاء و بیحرمتی کرده اب دهان بر وی انداخته و تازیانه زده او را خواهند کشت.» ( لوقا ۱۸ : ۳۲- ۳۳ )

۳- برای آن دعا کرده بود. جام را از پدر گرفته بود.

 

۲-شجاعت عادل در دادگاه ناعادلان

اما عزیزان این سکوت نشانه بی زبانی و بی دفاعی مسیح نبود.

این نیست که شما سکوت کنید و مردم شما را پخمه و بی زبان بدانند و از خودتان دفاع نکنید بلکه سکوت میکنید به دلیل درست روحانی و برای جلال نام پدر و اطاعت از او. و اگر باید شما سکوت خودتان را در جای درست در برابر سوال درست و در برابر اعتراف درست بشکنید باید بشکنید و پاسخ بدهید. این سکوت هرگز جایز نیست. و این جایی بود که عیسای خداوند در چنین دادگاه ناعادلانه ای به رغم آزار و شلاق خوردن و توهین های بسیار وقتی از او سوالی را پرسیدند که در باره مقام و هویت و ماهیت او بود هرگز سکوت نکرد و با شجاعت آن را پاسخ داد.

-ایات ۶۶-۷۱

هم متی و هم مرقس و هم لوقا با هم متفقا موافق هستند که عیسای مسیح در برابر شورای یهود در چنین شبی وقتی کاهن اعظم از او پرسید که ایا آو مسیح موعود است، او با شجاعت پاسخ داد و نه تنها آن را پاسخ داد بلکه خود را با پیشگویی عظیم دانیال نبی در خصوص آمدن مسیح موعود و اقتدار و سلطنت ازلی و دایمی خود یکی دانست. در متی ( ۲۶ : ۶۳- ۶۶ ) میخوانیم: « ۶۲ پس رئیس کهنه برخاسته، بدو گفت: «هیچ جواب نمی‌دهی؟ چیست که اینها بر تو شهادت می‌دهند؟»  ۶۳ اما عیسی خاموش ماند! تا آنکه رئیس کهنه روی به وی کرده، گفت: «تو را به خدای حّی قسم می‌دهم ما را بگو که تو مسیح پسر خدا هستی یا نه؟»  ۶۴ عیسی به وی گفت: «تو گفتی! و نیز شما را می‌گویم بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوّت نشسته، بر ابرهای آسمان می‌آید!»  ۶۵ در ساعت رئیس کهنه رخت خود را چاک زده، گفت: «کفر گفت! دیگر ما را چه حاجت به شهود است؟ الحال کفرش را شنیدید!  ۶۶ چه مصلحت می‌بینید؟» ایشان در جواب گفتند: «مستوجب قتل است!»

سه سال خدمت: نشان دادن خداوندی خود با اعمال و تعالیم. در دادگاه با اعتراف!

در تمام طول سه سال خدمت خودش هرگز با این صراحت و روشنی در باره مقام خداوندی خودش با هیچکس صحبت نکرده بود. چرا؟ آیا نبود؟ هرگز! بود اما تمام این سه سال اجازه داده بود تا کارهای عظیمش و تعالیمش و تاثیرش این را برای شاگردان و پیروان او ثابت کند. او دنبال اسم و مقام نبود. او دنبال شهرت نبود. او دنبال دادن وعده های دادن بهشت و دادن هفتاد تا دختر باکره در بهشت وقتی که برای من و راه من و ایمان به من شهید بشوید نبود، او شمشیر نکشید. او غارت نکرد. او بنام خدا نکشت. او ثابت کرد که خدای جسم گرفته و مسیح موعود و وعده اسراییل و دنیای گناهکار است. و آمده است تا حیات بیاورد و نه مرگ. ازادی بیاورد و نه اسارت.

 و امشب در این دادگاه ناعادلان در برابر این رهبران شورای اهل فقه یهود و شورای مصلحت نظام اسراییل وقتی در باره هویت و خداوندی او سوال کردند با شجاعت و دلیری آن را اعتراف کرد. و طوری اعتراف کرد و صدایش طوری سنگین و عمیق مانند موجهای بیکران دریاها بود که کاهن اعظم نمیتوانست بشنود و یقه خودش را پاره کرد.

نکته: هنوز هم دور و ور ما هستند خانواده های ما که وقتی این اعتراف خداوندی عیسای مسیح را از شما بشنوند یقه های خودشان را پاره میکنند و نمیخواهند از شما بشنوند! در واقع میتوانیم با اطمینان و با دلیری بگوییم که عیسای ناصری، عیسی بن مریم بعضی ها،  بدلیل اعتراف خداوندی و مسیح بودن خودش که از دهان خودش با شجاعت اعتراف شد، مصلوب شد. و در طول تاریخ کلیسا، پیروان او برای عیسی بن مریم جانشان را ندادند بلکه برای عیسای ناصری که مسیح و خداوند جسم گرفته بود.

سوال: شما چی؟ ایا در موقعیتی قرار گرفته اید که از حقیقت ایمان خودتان و کسی که به آن ایمان آورده اید و دارید با شجاعت و دلیری دفاع کنید. نه از خودتان بلکه از او؟

۳-اطاعت عادل در دادگاه ناعادلان

دیدیم که عیسای مسیح در طول این شش دادگاه خودش ساکت بود و همه اتهامات را بر ضد خود شنیدند اما هیچ پاسخی نداد. اما همچنین دیدیم وقتی سوال از خداوندی و مقام او شد او با شجاعت آن را پاسخ داد. چرا؟ چرا او چنین کرد وقتی که میدانست این پاسخ او، او را به صلیب روم خواهد کشانید؟

زیرا او اطاعت خود را و تسلیم شدن کامل خود را به اراده پدر برای زندگی او برای ماموریت او و برای طرح الهی نشان داده و ثابت نمود.

در انجیل یوحنا است که میخوانیم وقتی در آخرین دقایق عمرش روبروی پیلاطس شلاق خورده و طرد شده و توهین شده و کوفته و خونین شده ایستاده بود. « ۹ باز داخل دیوانخانه شده، به عیسی گفت: «تو از کجایی؟» اما عیسی بدو هیچ جواب نداد.  ۱۰ پیلاطس بدو گفت: «آیا به من سخن نمی‌گویی؟ نمی‌دانی که قدرت دارم تو را صلیب کنم و قدرت دارم آزادت نمایم؟»  ۱۱ عیسی جواب داد: «هیچ قدرت بر من نمی‌داشتی اگر از بالا به تو داده نمی‌شد.»

عیسای خداوند در چنین شبی در چنین ساعاتی تماما تسلیم قدرت الهی پدر آسمانی خود بود. و عیسای خداوند در این شش دادگاه ناعادلانه قدرت الهی پدر آسمانی خود را میدید که به این خفاشان و قاتلان و ناعادلان داده شده بود تا تنها فرزند یگانه او را به شیوه ای تماما ناعادلانه داوری کنند. و نویسنده رساله عبرانیان به درستی دلیل این اطاعت کامل و این تسلیم شدن عیسای مسیح را میگوید. ( عبرانیان ۵ : ۷ – ۹ ) «

۷ و او در ایام بشریت خود، چونکه با فریاد شدید و اشکها نزد او که به رهانیدنش از موت قادر بود، تضرع و دعای بسیار کرد و به سبب تقوای خویش مستجاب گردید،  ۸ هر چند پسر بود، به مصیبتهایی که کشید، اطاعت را آموخت  ۹ و کامل شده، جمیع مطیعان خود را سبب نجات جاودانی گشت.»

اگر همه چیز مسیح از آن ما شده، برکاتش، محبتش، فیضش، حیات ابدی اش، میراثش، این اطاعت و این تحمل و این تسلیم شدن به اراده الهی نیز از آن ما شده است.

جمعبندی

ما عادلی را دیدیم در دادگاه ناعادلان و از آو آموختیم که:

۱-همیشه سکوت کنیم چون توهین ها و اتهامات بر ضد ما برای ایمان مسیحی ما بر ما وارد میشود.

۲-همیشه شجاعت داشته باشیم وقتی باید سکوت خودمان را بشکنیم و از ایمان خودمان و از مسیح در فروتنی و رحمت دفاع کنیم.

۳-همیشه اطاعت کنیم از مسیح و او را در سرلوحه تمامی پیروزی ها و آزارها و جفاهای خودمان بگذاریم.