X

تفسیر و بررسی رساله افسسیان بخش ۷

 

« پولس به اراده خدا رسول عیسی مسیح» دو چیز بلافاصله در این عبارت به چشم میخورد. اول، به اراده خدا دوم رسول عیسی مسیح. در واقع پولس میگوید او رسول یا فرستاده شده عیسای مسیح به اراده خداست. قبل از اینکه به جزییات این جمله بپردازیم اجازه بدهید ابتدا در باره عبارت رسول کمی تحقیق کنیم. عبارت رسول یا به زبان یونانی « اپاستالوس » یا « کسی را فرستادن» معنی شده است. نکته مهمی در این اسم نهفته است. عبارت رسول یا فرستاده شده بارها در نوشتجات عهد جدید قید شده است. برنابا بعنوان یک رسول یا فرستاده شده معرفی شده است( اعمال ۱۴ : ۴ و ۱۴ و همچنین رومیان ۱۶ : ۷ و اول تسالونیکی ۲: ۶ و همچنین در رساله عبرانیان خود عیسای مسیح بعنوان « رسول و رییس کهنه اعتراف ما» معرفی گشته است. در واقع این نام به یک کشتی باربری گفته میشد که آماده بود تا بندر را به قصد خاصی ترک کند. در حقیقت در کلیسای اولیه لقب رسول به کسانی خطاب میشد که خود شخص عیسای مسیح آن افراد را به نام انتخاب کرده و برای گسترش انجیل فرستاده بود. یعنی آن دوازده شاگرد خود. ( لوقا ۶ : ۱۳ و مرقس ۳: ۱۴ ) و به احتمال زیاد از ریشه عبری خود که «سالیاح » یعنی کسی که از جانب کس دیگری فرستاده شده گرفته شده است.

اگر عبارت رسول به کسانی گفته میشد که خود عیسای مسیح آنها را انتخاب کرده و فرستاده بود تا مژده پادشاهی آسمانی را در سراسر دنیای آن روز پخش کنند، پس پولس چگونه خود را رسول معرفی میکند؟ خیلی از منتقدین این لقب پولس رسول را به زیر سوال میبرند. و همچنین خیلی از معلمین دروغین چه در آغاز کلیسای مسیح و چه در طول تاریخ و چه همین امروز، خود را رسول لقب میدهند. چنین ادعایی کاملا مردود و بدون پشتوانه و تایید از کلام مقدس خدا و کلیسای عیسای مسیح است. اما وقتی پولس رسول  خود را رسول مسیح خطاب کرد با دلیل و استناد زنده و عملی آن را ثابت نمود. او بارها و بارها خود را اینگونه معرفی میکند که عیسای مسیح او را فرستاده است تا خبر انجیل نجات را به بیگانگان و پادشاهان و فرماندهان بیگانه برساند.(  رومیان ۱ : ۵ و ۱۱: ۱۳ و اعمال ۹ : ۱۵ و ۲۲: ۱۵ و ۲۶ : ۱۷ – ۱۸ و رومیان ۱ : ۱ و ۵ و اول قرنتیان ۱۵ : ۷ – ۹ ).

شما در آغاز تمام نامه های نوشته شده مشاهده کردید که چگونه پولس خود را مکررا رسول عیسای مسیح خطاب کرده است. تمام اینها از اعمال باب ۹ آغاز شد و مکاشفه و روبرو شدن سولس طرسوسی با عیسای قیام کرده از مرگ. قبل از این واقع به نوشته لوقا میخوانیم که سولس طرسوسی از مقیدان به شریعت یهود بود که به شدت به دنبال نابود کردن این « طریقت » یا « راه» جدید، لقبی که به پیروان مسیح داده بودند، عزم جزم کرده بود. او در زمان سنگسار کردن اولین شهید کلیسا یعنی استیفان، به احتمال زیاد حتی در زمان دادگاهی کردن استیفان و زمانی که استیفان شهادت خود را میداد( اعمال باب ۷ )، او که جوانی بیش نبود، حضور داشت و در آخر لباس آنانی که استیفان را سنگسار میکردند را او نزد خود نگه داشته بود. 

باب ۸ اعمال رسولان اینطور آغاز میشود که : « و سولس در قتل او راضی میبود و در آنوقت جفای شدید بر کلیسای اورشلیم عارض گردید.» سپس در باب ۹ میخوانیم که سولس در پی آزار و شکنجه ایمانداران مسیحی تا آن حد پیش میرود که نزد رهبران اورشلیم رفته و از آنها درخواست میکند تا حکمی به او بدهند تا به سوریه رفته و پیروان مسیح را از آنجا برای محاکمه به اورشلیم بیاورد. در این سفر است که ناگهان عیسای قیام کرده بر او با عظمت پرشکوه بر او ظاهر میشود. این شکوه عیسای قیام کرده که به نوری عظیم ترسیم گشته چنان پرقدرت بوده که سولس را تا سه روز نابینا میسازد. در پایان این سه روز که روزه گرفته و چیزی نخورده و نیاشامده بود، ایماندار مسیحی به ملاقات او میاید بنام حنانیا. اما قبل از این ملاقات، این عیسای قیام کرده بود که ابتدا با حنانیا ملاقات کرده و در خصوص سولس طرسوسی با او گفتگو میکند و از او میخواهد که نزد او رفته و او را بینا سازد. در پاسخ به اعتراض حنانیا در این خصوص، از آنجایی که سولس در این زمان شهره آزار و شکنجه و کشتن ایمانداران مسیحی گشته بود، خود عیسای مسیح به حنانیا چنین میفرماید( که بن و اساس عبارت رسول عیسای مسیح در این سخنان نهفته است) « برو زیرا که او ظرف برگزیده من است تا نام مرا پیش امتها و سلاطین و بنی اسراییل برد. زیرا که من او را نشان خواهم داد که چه قدر زحمتها برای نام من باید بکشد.» ( اعمال ۹ : ۱۵ – ۱۶ ) 

این فرمایش خداوند به ما چنین میفهماند که این خود عیسای مسیح بود که سولس طرسوسی را برای پیشبرد ملکوت آسمانی خود در سرزمینهای آن روز در میان اقوام گوناگون برمیگزید. پس نتیجتا هر چند پولس از جمله دوازده شاگرد اولیه عیسای مسیح نبود؛ اما در این زمان به این لقب از جانب خود عیسای مسیح مفتخر میگردد. خود او اینگونه از این مقام خود دفاع میکند: « آیا رسول نیستم؟ ایا آزاد نیستم؟ ایا عیسی مسیح خداوند ما را ندیدم؟ ایا شما عمل من در خداوند نیستید؟ هر گاه دیگران را رسول نباشم البته شما را هستم زیرا که مهر رسالت من در خداوند شما هستید.» ( اول قرنتیان ۹ : ۱- ۲ ) در همین نامه خود چنین ادامه میدهد که: «زیرا من کهترین رسولان هستم و لایق نیستم که به رسول خوانده شوم چونکه بر کلیسای خدا جفا میرسانیدم. لیکن به فیض خدا آنچه هستم هستم و فیض او که بر من بود باطل نگشت بلکه بیش از همه ایشان مشقت کشیدم اما نه من بلکه فیض خدا که با من بود.» ( اول قرنتیان ۱۵ : ۹- ۱۰ )

« به مقدسینی که در افسس میباشند و ایمانداران در مسیح عیسی.» 

عبارت مقدسین یا تقدیس شده گان، به مفهوم جدا شده گان، مجزا شده گان برای خدمت به خدا بکار برده شده است. یک اصطلاحی تازه در ایمان مسیحی نبود. زبان یونانی آن « هاگیوس » در بین رومیان متداول بود و به راهبینی میگفتند که خود را وقف پرستش و ستایش و مراسم آن در بتخانه ها و معبدها میکردند. اما وقتی باور و ایمان مسیحی در بین ملت و سرزمین روم پیش روی کرد، بسیاری از این نام ها و اصطلاحات و حتی مراسم و روزها و جشن ها تماما ( نه یک دفعه و نه یک روزه) به مرور زمان یک نما و صورت مسیحی و یک باور مسیحی و الهیات مسیحی به خود گرفت. بر طبق حقیقت کتابمقدس و تعالیم خود عیسای مسیح، تمام آنهایی که به عیسای مسیح ایمان آورده و روح القدس خدا را دریافت میکنند تا در آنها ساکن گردد، بواسطه خون مسیح و کار روح القدس خدا، مقدس هستند. این تقدس مال ما نیست، مال عیسای مسیح است که از آن ما میگردد و ما بواسطه عیسای مسیح مقدسین خوانده میشویم. 

 آیه اول افسسیان با این ادامه پیدا میکند که: 

« فیض و سلامتی از جانب پدر ما خدا و عیسی مسیح خداوند بر شما باد.» 

ما در اینجا دو عبارت را داریم که دایما در تمام نامه های پولس رسول تکرار شده است: فیض و سلامتی. اما منبع هر دوی آنها کیست و چیست؟میخوانیم « از جانب پدر ما خدا و عیسی مسیح خداوند». ما در خصوص فیض و معنا و مفهوم آن به کرات در این تفسیر سخن خواهیم گفت، این هدیه رایگان خدا که تماما به خود خدا ربط داشت که بدهد و نه به ما و ما هیچ کاری و هیچ مقام و هیچ شخصیتی مجزا نمیتوانستیم داشته باشیم که از دریافت آن محروم گردیم! مال همه است و برای همه است و فقط از جانب خداست.

اما سلامتی، یا به زبان عبری « شالوم» یک نظم و یک هماهنگی و یک آرامش فقط در ساعت یک بعد از ظهر من و شما نیست! یا بعد از یک چایی داغ در زمستان سرد! یا در آغوش گرم محبوب! این یک نظم و آرامش و هماهنگی تمام عیار و ماندگار و پایدار است. این همانی است که در ابتدای آفرینش در خلقت خدا تماما وجود داشت اما بدلیل گناه مختل شد، مسخ شد، فنا شد و از بین رفت. این شالوم یا « سلامتی» فقط زمانی میسر است که از جانب کسی باشد که فقط فرستنده سلامتی و دهنده سلامتی نباشد بلکه خود سلامتی باشد. خود صلح باشد. یعنی فقط و فقط یهوه خدای زنده پدر خداوند ما عیسای مسیح. این سلامتی و صلح و آرامش ابتدا با خدا و از خدا و در خدا آغاز میگردد. من و شما ابتدا با خدا این صلح و این ارامش را در مسیح عیسی و در ایمان ما به او بار دیگر بدست میاوریم، آنگاه این صلح و ارامش و سلامتی از ما به اطراف و از ما در ما دایما جاری میگردد و دایما سرازیر میگردد. این آن سلامتی است که پولس رسول در اینجا و در تمام نامه های خود آن را برای ایمانداران مسیحی میطلبد. 

لطفا دقت کنید به این عبارت « از جانب پدر ما خدا » در این نامه پولس رسول در هر شش بخش نامه از خدا بعنوان پدر نام میبرد. ( ۱: ۲ و ۳ و ۱۷ و ۲: ۱۸ و ۳: ۱۴ و ۴: ۶ و ۵: ۲۰ و ۳۱ و ۶: ۲ و ۲۳ ). خطاب کردن خدا بعنوان پدر بینهایت برای ما ایمانداران مسیحی مهم است. در نوشتجات عهد عتیق هر چند یهوه چندین بار بعنوان پدر خود را معرفی کرده و انبیاء نیز در سرایش خود از او بعنوان پدر نام میبرند، اما در بین یهود، یهوه آنطوری که مسیح او را به ما شناسانید شناخته نگشت از اینرو برای یهود یهوه خدایی بود که باید فرامین او را دنبال میکرد( که آنها هرگز نکردند) باید از او ترسی مقدس میداشتند( که نداشتند) که باید به او متکی میشدند( که نشدند) که باید او را دوست میداشتند و از شرارت و فساد دوری کنند( که نکردند). چرا؟ زیرا آن رابطه ایی که در باغ عدن پس از گناه آدم و حوا بین خالق و مخلوق از بین رفت هرگز بازنگشت تا اینکه عیسای مسیح به روی زمین آمد تا خدای پدر در بین ما قدم بزند. پس برای ایمانداران قرن اول نیز خواندن خدا بعنوان پدر در جایی که همه خدایان و بتها هرگز چنین لقبی نداشتند و  همه مردم در پی یافتن قدرت و برکت و سلامتی از خدایان دست ساخت آدمی بودند یا قیصر روم که خود را پدر روم میخواند با آنهمه تاریخچه ظلم و بیعدالتی، پولس رسول در نامه خود به غیریهودیان مسیحی شهر افسس خدا را پدر خطاب میکند نه فقط پدر یهودیان بلکه پدر همه، این خود یک نگاهی تازه و یک باوری تازه در آنها ایجاد میکند. زیرا با خواندن خدا بعنوان پدر: 

۱-خود را از او میدانیم و او را خالق خود

۲-خود را متکی به او میدانیم و نیازمند به او

۳-با او رابط نزدیک داریم

۴-از او  ترسی مقدس داریم و اوامر او را اطاعت میکنیم. 

جالب است که بدانیم وقتی به روایت زندگی عیسای مسیح توسط چهار راوی میرسیم، تنها در انجیل یوحنا است که ما بیش از ۱۲۰ بار خدا را بعنوان پدر میخوانیم! در این انجیل است که ما از همان ابتدا با عیسای مسیح آشنا میشویم که از ازل بود. او از ازل با خدا بود. و در این انجیل است که همین عیسای مسیح که آمد تا برای گناهان بسیاری مصلوب شود، خدا را پدر خود خطاب میکند. این درست یکی از سخنانی بود که رهبران یهود شدیدا بر ضد او بودند زیرا او خدا را پدر خود میخواند از اینرو خود را با خدای یکی میدانست. ( یوحنا ۵ : ۱۸ )  در جای دیگر در یوحنا میفرماید:« من و پدر یک هستیم.» ( ۱۰: ۳۰ ) میفرماید که او در پدر است و پدر در او. ( یوحنا ۱۰ : ۳۸ و ۱۴ : ۱۱ ) و نهایتا جایی نه تنها خود را با پدر یکی میخواند بلکه خود را با ایمانداران در پدر میخواند: « و در آن روز شما خواهید دانست که من در پدر هستم و شما در من و من در شما.» ( ۱۴ : ۲۰ ) 

اکنون پس از این مقدمه، میتوانیم نامه را ادامه بدهیم. 

ادامه دارد...

نوشته: ح.گ