X

تفسیر و بررسی رساله افسسیان بخش ۱۰

 

بخش چهارم

آنانی که مرده بودند!

 افسسیان ۲ : ۱- ۳

ما میدانیم که شماره گذاری آیات و فصل بندی های کتابمقدس کاری بود که سالها پس از نوشتن  و جمع آوری کردن آنها بعنوان یک کتاب واحد به گونه ای که امروز در دست من و شماست، به دلیل ایجاد نظم و تدریس عمیق تر کلام خداوند توسط افرادی خداشناس و خدا ترس با در نظر گرفتن تمامی اصول و قواعد و ریز ریز جزییات انجام پذیرفته است. و ما قصد داریم این را در این بخش بررسی رساله افسسیان با هم ملاحظه کنیم. 

یعنی وقتی ما به پایان این جمله در فصل اول رسیدیم که پولس رسول نوشته بود: «۲۲ و همه چیز را زیر پایهای او نهاد و او را سر همه چیز به کلیسا داد، ۲۳ که بدن اوست یعنی پری او که همه را در همه پر میسازد.» ( ۱: ۲۲ – ۲۳  ) که در پایان دعا کردن برای ایمانداران افسس گفته بود. یعنی پس از اینکه برای آنها دعا کرده بود تا مگر روح القدس خدا به آنها آن حکمت و شناخت معرفت خدای زنده را بدهد. تا اینکه بدانند امید دعوت آنها چیست و بدانند که میراث آینده آنها چیست و بدانند که آن قوت رستاخیز مسیح از مرگ که در آنها و به آنها داده شده است چگونه باید زندگی آنها را عوض کند. اینجا به نظر میرسد که فصل ۱ تمام شده است و ما فصل ۲ را آغاز میکنیم. حالا تصور کنید که این نامه از پولس رسول به کلیسای شما رسیده است و شما آن را میخوانید. شما فصلبندی و ایه بندی را ندارید! شما در واقع این را میخوانید که « بدن اوست یعنی پری او که همه را در همه پر میسازد. و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید زنده گردانید...» دقت کردید؟ چون این را با این دید بخوانیم که این نوشته به دنبال هم در یک فکر و یک نتیجه گیری مشخص از طرف نویسنده آمده است یعنی بدون هیچ توقفی، خواندن آن جالب تر و پر معنی تر و نزدیک تر به نیت و هدف اولی خود نامه میگردد. 

اگر یادتان باشد همانطور که در افسسیان ۱ در زمان بررسی این نامه با شما صحبت کردم، تعداد زیادی از بخش های بلند بالایی در این نامه وجود دارد که در نامه های دیگر پولس رسول نداریم. جملات بلند و بدون هیچ نقطه با مکث یا سوال یا چیز دیگری. همه آنها مستقیم پشت سر هم آمده است. گفتیم که باب ۱ ایات ۳ تا ۱۴ یک بخش هستند و کمااینکه ۱ : ۱۵- ۲۳ یک بخش بودند. اکنون با بخش دیگر طولانی این نامه آشنا میشویم. و آن باب ۲ ایات ۱ تا ۱۰ است. عزیزان قصد دارم یک تاکید در باره این بخش از نامه افسسیان داشته باشم. ما در حال وارد شدن به بخشی از نوشته های پولس رسول و حقیقت زنده کتابمقدس در باره ایمان مسیحی خود هستیم که در هیچ نوشته دیگر پولس آن را به نحوی که در اینجا آن را برای خواننده گان خود، ایمانداران شهر افسس ترسیم کرده و با قدرت و با جدیت از آن سخن گفته است نخواهیم دید. ما در حال وارد شدن به درک عمق طبیعت فاسد و شریر انسان هستیم و در کنار آن در حال وارد شدن به درک عمق فیض خدا برای رهایی ما از این فساد. این دو ترکیب یکی از آسمانی ترین و پرمعناترین باور مسیحی ماست. این ده ایه پیش رو بارها و بارها توسط واعظان و معملان و کشیشان دلسوز و خادم خداوند موعظه شده و تعلیم داده شده و کتابها در باره آن نوشته شده است. بارها این ایات در نقل قول روازنه من و شما بعنوان ایمانداران مسیحی بکار برده شده است. به همین دلیل استدعای من این است که دقتی نزدیک به این ایات و تفسیر این ایات پیش رو با من بیاندازید. 

عزیزان اگر بخواهیم بدانیم بخش آغازین این فصل به خواننده چه میخواهد بگوید ما باید کل این بخش یعنی این ده ایه را با هم بخوانیم. پس ما همین کار را خواهیم کرد و با هم افسسیان فصل ۲ آیات ۱ تا ۱۰ را میخوانیم. سپس برمیگردیم و این ده ایه را بخش بندی میکنیم و تفسیر آن را دنبال میکنیم. پس لطفا با من همراه شوید برای قرایت افسسیان فصل ۲ ایات ۱ تا ۱۰: 

” ۱ و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید، زنده گردانید،  ۲ که در آنها قبل، رفتار می‌کردید بر حسب دوره این جهان، بر وفق رئیس قدرت هوا یعنی آن روحی که الحال در فرزندان معصیت عمل می‌کند.  ۳ که در میان ایشان، همه ما نیز در شهوات جسمانی خود قبل از این زندگی می‌کردیم و هوسهای جسمانی و افکار خود را به عمل می‌آوردیم و طبعاً فرزندان غضب بودیم، چنانکه دیگران.  ۴ لیکن خدا که در رحمانیت، دولتمند است، از حیثیت محبت عظیم خود که با ما نمود،  ۵ ما را نیز که در خطایا مرده بودیم با مسیح زنده گردانید، زیرا که محض فیض نجات یافته‌اید.  ۶ و با او برخیزانید و در جایهای آسمانی در مسیح عیسی نشانید.  ۷ تا در عالم‌‌‌های آینده دولت بی نهایت فیض خود را به لطفی که بر ما در مسیح عیسی دارد ظاهر سازد.  ۸ زیرا که محض فیض نجات یافته‌اید، بوسیله ایمان و این از شما نیست بلکه بخشش خداست،  ۹ و نه از اعمال تا هیچ کس فخر نکند.  ۱۰ زیرا که صنعت او هستیم، آفریده شده در مسیح عیسی برای کارهای نیکو که خدا قبل مهیا نمود تا در آنها سلوک نماییم“ 

من این ۱۰ ایه را با توجه به مسیر نامه و در نظر داشتن امور دستوری و نوشتاری آن به دو قسمت عمده تقسیم بندی میکنم:

الف- ۲ : ۱- ۳ : گذشته ما بدون مسیح

ب-  ۲ : ۴- ۱۰ فیض خدا در مسیح

الف- ۲: ۱- ۳ : گذشته ما بدون مسیح

در این بخش میخوانیم: « ۱ و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید زنده گردانید. ۲ که در آنها قبل رفتار میکردید بر حسب دوره اینجهان بر وفق رییس قوت هوا یعنی آن روحی که الحال در فرزندان معصیت عمل میکند. ۳ که در میان ایشان همه ما نیز در شهوات جسمانی خود قبل از این زندگی میکردیم و هوسهای جسمانی و افکار خود را به عمل میاوردیم و طبعا فرزندان غضب بودیم چنانکه دیگران.» 

عمق درک این بخش در حقیقت به درک آنچه قبل از این پولس رسول نوشته بود دارد. یعنی وقتی ما افسسیان باب اول آیات ۱۷ تا ۲۳ را خواندیم، یعنی پس از دعای پولس رسول، پس از اینکه به ایمانداران گفته بود که آنها توسط قدرت عظیمی که قدرت رستاخیز مسیح از مرگ باشد به زندگی بازگشته و به بدن مسیح، کلیسا، توسط این قدرت عظیم وصل شده اند و قاعدتا هیچ نیروی و ریاستی یا قوتی یا قدرتی و حکومتی در دنیا قادر به پیروزی بر انها، بر کلیسای مسیح، نیست. درست پس از اینکه میگوید ایمانداران چون به سر کلیسا، عیسای خداوند، وصل هستند پس از پری مسیح پر میشوند. یعنی همان پری و همان تغذیه ایی که شاخه وصل شده به تنه درخت تغذیه میکند تا جوانه بزند، تا برگ بدهد، شکوفه بزند، و میوه بدهد. آن پری تاک که چون به او وصل هستیم پس میوه میاوریم. درست پس از این اعتماد و اطمینان عظیم به آنچه در مسیح و با مسیح و از مسیح دارند، به آنها میگوید: « و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید زنده گردانید.» چرا؟ چرا پولس رسول ادامه نمیدهد به این تشویق کردن و استفاده کردن کلمات دلگرم کننده و امروزه به آن میگویند کلمات « مثبت؟» 

امروزه همه دوست دارند فقط کلمات «مثبت » بشنوند! یکی از دوستان ایرانی من که پیرو دین بودا بود هر وقت با هم صحبت میکردیم به من میگفت: من از گفتگوی با شما خیلی قوت میگیرم چون شما مثبت صحبت میکنید. بعد من به او میگفتم که من مثبت صحبت نمیکنم آنچه که از من میشنوی از کلام مقدس خداست. بعد میخندیدم و میگفتم گفتگوهایی در کلام مقدس در باره ذات و طبیعت انسان گناهکار است که به هیچ عنوان بوی مثبت بودن را نمیدهد و من نمیدانم که کسی مشتاق به شنیدن آن باشد یا نه! و این دوست من هرگز آماده آن نبود! آماده نبود تا در باره گناه و شرارت قلب انسان گناهکار بشنود. انسان گناهکاری چون خودم و او. یعنی در باره طبیعت و ذات انسان گناهکار! چه کسی امروزه دوست دارد در باره این بشنود؟! همه دوست دارند تا کلماتی که به آنها روحیه بدهد را بشنوند، کلماتی که آنها را شنگول کند! از درد و سختی و گناه و شرارت و گناه صحبت نکن! مثبت صحبت کن و انسانها را تشویق کن!

 شنونده عزیز! تقریبا دو هزار و سیصد سال پیش در یونان باستان فیلسوفی میزیست بنام « اپیکوریوس» تمام باور و فلسفه این شخص بر اساس همین « مثبت » اندیشی و فرار از رنج و درد و سختی بود. پولس رسول در نامه اعمال رسولان باب ۱۷ ( ۱۶- ۳۴ ) در برابر گروهی از پیروان همین فیلسوف یونانی در باره خدای زنده نادیده ایی با آنها سخن گفت که آنها میپرستیدند و نمیدانستند که نامش چیست و کیست. پولس رسول به انها گفت که در حقیقت این خدای نادیده همان خداوند یهوه میباشد. سپس به همین اپیکوریین و دیگران در باره نقشه و طرح الهی این خدای نادیده سخن گفت: « پس خدا از زمانهای جهالت چشم پوشیده الان تمام ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود به آن مردی که معین فرمود و همه را دلیل داد به اینکه او را مردگان برخیزانید.» ( اعمال ۱۷ : ۳۰ -۳۱ ) 

این جهالتی که پولس رسول از آن صحبت میکند همان خطاها و گناهان افسسیان ۲: ۱ است. و آن جهالت و این خطاها و گناهان هر دو ثمره گناه آدم و حوا است. و هیچکس را از آن گریزی نیست. پولس رسول میتوانست به بیان کلمات «مثبت » خود یعنی هر آنچه که در آغاز نامه خود یعنی افسسیان فصل یک به آنها گفته بود همینطور ادامه بدهد، برای تشویق ایمانداران افسس پیش برود اما آیا او در برابر کل داستان نجات حقیقت را میگفت؟ چطور میتوان از آنکس که در مسیح هستیم صحبت کنیم اما از آنکه بدون مسیح چه بودیم صحبت نکنیم؟ هیچ صحبتی از این جهالت و خطاها و گناهان ما  که پسر خدا را بر آن داشت تا جسم گرفته به روی زمین بیاید و مانند دزدی بر بالای صلیب برای گناهان ما کفاره شود نکنیم؟ عظمت فیض خدا در عظمت مرگ و نابودی ما خود را نشان میدهد که یک حقیقت مطلق بود: « زیرا همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر میباشند.» ( رومیان ۳ : ۲۳ )  

من و شما امروزه شاهد تعالیم گمراه کننده گان برنامه های مسیحی از تلویزیون و رادیو و تمامی رسانه های گروهی خود هستیم که به هیچ عنوان از گناه و شرارت انسان سخنی نمیگویند. وقتی به این حضرات والا با مدارک بالای به اصطلاح مسیحی آنها گوش میکنید، انگاری کتابقمدسی را تعلیم میدهند که وجود خارجی ندارد! مسیحی را موعظه میکنند که نمیدانند چرا بر صلیب مرد و انجیلی را بشارت میدهند که تمام انجیل و خبر نجات تماما متفاوت از آن خبر خوش و نجاتی است که روز اول، عیسای خداوند پس از تعمید از یحیای تعمید دهنده پا بیرون گذاشت و به مردم اسراییل که سراپا منتظر آمدن مسیح موعود بودند چنین آغاز به خدمت خود کرد که :”وقت تمام شد و ملکوت خدا نزدیک است پس توبه کنید و به انجیل ایمان بیاورید.“ ( مرقس ۱ : ۱۵ ) عزیزان! تمام ورود به ملکوت خدا به این حرف ربط ”پس“ وابسته است: ”پس توبه کنید و به انجیل ایمان بیاورید.“ توبه از چه چیز؟ توبه از گناه. توبه و بازگشت و تغییر مسیر زندگی و فکر و باور و جهان بینی دادن یعنی صد و هشتاد درجه تغییر مسیر! 

با داشتن چنین زمینه ای در خصوص گناه و شرارت دل انسان گناهکار که مسیح بخاطر آن جسم گرفت و بروی زمین آمد تا با مرگ خود بر صلیب بتواند این انسان گناهکار را به خدا نزدیک سازد، به بررسی افسسیان فصل ۲ میپردازیم. با در نظر داشتن این نکته اساسی و مهم که از مخوف بودن و عمق شرارت و سیاه و تاریک گناه باخبر باشیم و اما اگر نیستیم، پولس رسول در حال یادآوری کردن آن به ایمانداران شهر افسس و به من و شماست. 

پس فصل دوم افسسیان اینگونه ادامه پیدا میکند:

” ۱ و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید زنده گردانید.“

-« و شما را » پولس رسول رو به ایمانداران افسس کرده است. در واقع همانطور که در فصل ۱ ایه ۱۳ گفته بود « و در وی شما نیز چون کلام راستی، یعنی بشارت نجات خود را شنیدید، در وی چون ایمان آوردید، از روح قدوس وعده مختوم شدید.» این ”شما “ در آیه ۱ فصل ۲ همان ” در وی “ آیه ۱۳ فصل ۱ است. هر دو گروه یکی هستند! یعنی ایمانداران افسس. اما به نظر میرسد که پولس رسول در این ایه قصد دارد تا یک فرق و تبعیض بزرگی بین ایمانداران افسس که غیریهودی بودند و دیگر ایمانداران مسیحی که یهودی بودند بگذارد برای همین آنها را چنین خطاب کرده که آنها در خطاها و گناهان خود مرده بودند. خیر! شاید در نگاه اول چنین برداشت شود اما خواهیم دید که او هیچ تبعیضی در خصوص ذات و طبیعت درون انسان وقتی به گناه و شرارت میرسد نمیگذارد: یهود یا غیریهود، بودایی یا هندو، مسلمان یا بهایی. کمونیست یا چند خدایی.

پس ببینیم پولس چه چیزی را در این نمای کلی که ذره ذره به آن نزدیک میشود در نظر دارد: 

میخوانیم که « و شما را که در خطایا و گناهان » این عبارت « خطایا » یا « پاراپتوماسین» معنای خطا کردن و سقوط اخلاقی و رفتاری نسبت به شخص دیگری، انسان دیگری است. ( نگ. متی ۶ : ۱۴- ۱۵ الف ”۱۴زیرا هرگاه تقصیرات مردم را بدیشان بیامرزید، پدر آسمانی شما، شما را نیز خواهد آمرزید.  ۱۵ اما اگر تقصیرهای مردم را نیامرزید، پدر شما هم تقصیرهای شما را نخواهد آمرزید. و ۱۸ : ۳۵ و رومیان ۵ : ۱۵ و غلاطیان ۶ : ۱ ) اما عبارت « گناهان » یا «هامارتیاس» معنای خطا کردن و شرارت کردن به وجود الهی و آسمانی است. (نگ. پیدایش ۳۹ : ۹ ۹ بزرگتری از من در این خانه نیست و چیزی از من دریغ نداشته، جز تو، چون زوجة او می‌باشی؛ پس چگونه مرتکب این شرارت بزرگ بشوم و به خدا خطا ورزم؟ و دوم سموییل ۱۲ : ۱۳ و مزمور ۵۱ : ۴   ۴ به تو و به تو تنها گناه ورزیده، و در نظر تو این بدی را کرده‌ام، تا در کلام خود مُصّدَق گردی و در داوری خویش مُزکی شوی. “ و ارمیاء نبی ۸ : ۱۴ و عزرا ۹ : ۶ و نحمیاء ۹: ۲۸ و  اول یوحنا ۳ : ۴ ) هر دو نوع شرارت و گناه که شرارت در ذات آدمی ست با خود تنها و تنها یک ثمره را به همراه داشت:

-«و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید » عزیزان! این برای ما فارسی زبانان که هر روز با واژه مرگ و مردن سر و کار داریم که گویی نقل زبان است، ریشه و آغاز مرگ بینهایت مهم است. قرآن هرگز نتوانست به آن نگاه کند و به شما بگوید چرا من و شما میمیریم؟ و روشنفکران و شاعران فارسی زبان ما یا آن را روحانی کرده اند و یا آن را حلاجی کرده اند یا آن را بکار برده اند برای پیشبرد مقاصد باوری و هنری خود. اما مرگ را به من و شما نگفتند چرا هست؟ البته پاسخ کامل و جامع به این سوال اصلا در این مقاله نمیگنجد. اما فقط این را در نظر داشته باشید که در خلقت ابتدایی خدا ( که قرآن هرگز آن را برای من و شما توضیح نداده است) مرگ نبود. وقتی خدا آدم و حوا و حیوانات را خلق کرد در آن روح حیات را دمید به آنها نگفت « انالاالله و انا الیه راجعون!» آنها خلق شدند که در حضور خدا باشند برای ابد. اما در باب ۳ پیدایش ( که قرآن هرگز از آن سخن نگفته است) نااطاعتی انسان و گناه انسان باعث جدایی از خدا شد. چون این جدا شدن از خدا وارد شد دوری از ریشه دایمی زندگی و حیات قطع شد. و همانطور که خدا به انها حکم و فرمان داده بود که روزی که از آن درخت بخورید هر آینه خواهید مرد، یعنی قطعا خواهید مرد( پیدایش ۲: ۱۶- ۱۷ ) آدم و حوا و به همراه آنها تمام طبیعت، پس از نااطاعتی از فرمان خدا ( خوردن از میوه درخت ) در مرگ محکوم شده فرو رفت. ابتدا مرگ روحانی یعنی دوری و جدایی از خدای قدوس و سپس مرگ جسمانی که مردن و به خاک بازگشتن بود. پس خدا به آنها فرمود: « زیرا که تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت.» ( پیدایش ۳ : ۱۹ ) و خداوند به دلیل این گناه انسان فرمود: « روح من در انسان دایما داوری نخواهد کرد زیرا که او نیز بشر است.» ( پیدایش ۶ : ۳ )

در حقیقت هر آنچه که از زمان سقوط انسان و طبیعت بر انسان و دنیا و تمامی هستی آمده است بدلیل این سقوط است. نه تنها انسان در خطاها و گناهان خود مرد، بلکه با خود مرگ و با مرگ فرسودگی و با فرسودگی، بیماریهای کشنده و ویروسهای ویران کننده، جنگها و مواد مخدر و فحشاء و سقط جنین، بردگی جنسی و انواع و اقسام نقصهای جسمانی و روحی را با خود به دنیا آورد و طبیعت نیز در این سقوط فرو افتاد و مرد. طوری که طوفانها و سیل ها و ویرانی های آن تا به همین امروز آوارگی و ویرانی را به همراه دارد. پس وقتی پولس رسول میگوید که شما در خطایا و گناهان خود مرده بودید یعنی محکوم به فنا و نابودی بودید.

بنابر این گناه آدم و حوا بود که با خود هم مرگ جسمانی و هم مرگ روحانی را با خود به روی زمین آورد و بدلیل آنها طبیعت ویران شد و ما ثمره همان نااطاعتی آدم و حوا را بر خود میکشیم. طوری که پولس رسول در نامه رومیان قید میکند:” ۱۲ لهذا همچنان که بوساطت یک آدم گناه داخل جهان گردید و به گناه موت؛ و به اینگونه موت بر همه مردم طاری گشت، از آنجا که همه گناه کردند“ ( رومیان ۵ : ۱۲ ) پس وقتی پولس رسول در افسسیان ۲: ۱ میگوید « و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید،» منظور پولس رسول همان ثمره نااطاعتی آدم و حوا میباشد: مرگ جسمانی، مردن و به خاک بازگشتن. مرگ روحانی، دوری از حضور پرجلال خدا. پولس میگوید شما در هر دو حالت مرده بودید. 

اما عبارت « مرده بودید،» از حیث ریشه فعلی از یک عمل رو به انجام سخن میگوید یعنی از قبل مرده بودید، وقتی با مسیح آشنا شدید مرده بودید و اگر به مسیح ایمان نمیاوردید به این مرده بودن خود ادامه میدادید. این مرده بودن قدر مسلم نیم نگاهی به ازلیت بدن جسمانی ما نیز دارد یعنی نهایتا بدلیل زیستن در خطاها و گناهان در خاک میشدید و با خاک میشدید و تمام میشد. و همچنین مرده بودن از حیث روحانی. این مرده بودن ما از حیث روحانی درست پس از بیرون راندن آدم و حوا از حضور خدا آغاز شد. دوری از نور پر جلال حضور او که در نور او ما نور را میدیدیم. که به جز آن در تاریکی بودیم یک تاریکی مطلق. در همین نامه کمی جلوتر پولس رسول اینطور همین مطلب را میشکافد: « که در عقل خود تاریک هستند و از حیات خدا محروم بسبب جهالتی که به جهت سختدلی ایشان در ایشانست.» ( افسسیان ۴ : ۱۸ ) در ادامه میگوید: « زیرا که پیشتر در ظلمت بودید لیکن الحال در خداوند نور میباشید.» ( ۵ : ۸ ) در نامه کولسیان میخوانیم: «و پدر را شکرگذارید که ما را لایق بهره میراث مقدسان در نور گردانیده است و ما را قدرت ظلمت رهانیده به ملکوت پسر محبت خود منتقل ساخت.» ( کولسیان ۱ : ۱۲- ۱۳ )

« و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید زنده گردانید.» این تقریبا همان مثال پسر گمشده را به یاد ما میاورد. وقتی پسر گمشده قصد کرد تا به منزل برگردد و اعتراف به گناهان خود کند و به پدر خود گفت :« ای پدر به آسمان و به حضور تو گناه کرده ام و بعد از این لایق آن نیستم که پسر تو خوانده شوم.» ( لوقا ۱۵ : ۲۱ ) پدر در پاسخ به چنین اعتراف قلبی پسر خود جشن بزرگی را فراهم دید و یکبار به برگزار کنندگان جشن گفت: «زیرا که این پسر من مرده بود زنده گردید و گم شده بود یافت شد پس بشادی کردن شروع کردند.» ( لوقا ۱۵ : ۲۴ ) و یکبار به پسر بزرگتر خودش که با این جشن مخالفت کرده بود: « زیرا که این برادر تو مرده بود زنده گشت و گم شده بود یافت گردید.» ( لوقا ۱۵ : ۳۲ )

نوشته: ح.گ

ادامه دارد