X

تفسیر مزمور ۲۳ بخش دوم

اجازه بدهید تا این مزمور را با هم بخوانیم:

مزمور بیست و سوم

مزمور داود

" ۱ خداوند شبان من است، محتاج به هیچ چیز نخواهم بود. ۲ در مرتعهای سبز مرا میخواباند؛ نزد آبهای راحت مرا رهبری میکند. ۳ جان مرا برمیگرداند؛ و بخاطر نام خود به راههای عدالت هدایتم مینماید. ۴ چون در وادی سایۀ موت نیز راه روم؛ از بدی نخواهم ترسید زیرا تو با من هستی؛ عصا و چوبدستی تو مرا تسلی خواهد داد. ۵ سفره‏ایی برای من به حضور دشمنانم میگسترانی؛ سر مرا به روغن تدهین کرده‏ایی و کاسه ام لبریز شده است. ۶ هر آینه نیکویی و رحمت تمام ایام عمرم در پی من خواهد بود؛ و در خانۀ خداوند ساکن خواهم بود تا ابدالآباد."

 

نگاهی نزدیک به مزمور ۲۳

۱-   " خداوند شبان من است، محتاج به هیچ چیز نخواهم بود."

هر چند ما با هم واقعۀ پشت این مزمور  که داود را واداشت تا آن را بسراید را با هم دیدیم، اما به نظر میرسد که داود، در این مزمور بالهای احساسات و باور خود را نسبت به یهوه، خدای خود را گسترش بیشتری داده است. او با این جمله آغاز کرده است: " خداوند شبان من است." چرا شبان؟ چرا فرماندۀ جنگی نه؟ چرا ماهیگیر نه؟! یا چرا باغبان نه؟ تمام این موارد برای فرهنگ اسرائیل آشنا بود. اما هیچ تشبیهی برای داود که خود روزی شبان و چوپان گلۀ پدرش بود تا به این اندازه نمیتوانسته یهوه، خدای داود را در این سرود وصف کند. وقتی داود، یهوه را شبان خود میخواند، او مقامی زمینی به خدا داده است. شغل و پیشه ایی آشنا. نه غریب. او یهوه را از آن فراز آسمان به روی زمین آورده و به دست او عصای چوپانی را داده است. او خود را گوسفند خوانده است. ناتوان و بی هیچ توانی برای حمایت از خود. پس این شیرین ترین و ملموس ترین و گویا ترین عمق دل داود بود که از خدایش سخن بگوید. داود از زبان عامی و سادۀ عبری خود سخن میگوید. دامداری و چوپانی پیشۀ متداول اسرائیل بوده است. برای داود همانقدر شبانی آشنا است که برای هر اسرائیلی. وقتی داود میگوید" خداوند شبان من است." این با خود تمامی فرهنگ و آداب و رسوم یک شبان را به همراه میاورد. همانطور وقتی که عیسای خداوند خود را " شبان نیکو " نامید، برای شاگردان او دقیقا این ملموس بود که او چه میگوید. آنها با تمام پوست و گوشت خود حس میکردند که او چه میگوید. آنها نه تنها شبان بودن او را درک میکردند بلکه نیکو بودن او را نیز؛ در قیاس تمام شبانان دیگر که به فکر شکم و نفس و نیاز خود بودند و از گوسفندان برای رفع خواسته‏های خود استفاده میکردند. عیسی فرمود که او آن شبان نیکو است که جان خود را برای گوسفندان خود فدا میکند.

خود داود روزی شبان گوسفندان پدرش یسی بود. او میدانست چه میگوید! او وقتی خداوند را شبان میخواند، او خودش را گوسفند خوانده است. خود را مطیع خداوند خوانده است. او وقتی خداوند را شبان میخواند و خود را گوسفند میخواند در واقع اعلام کرده است که او تمام نیاز خود را، حمایت خود را، حفاظت جان خود را، مراقبت و پرستاری خود را در دستان خدای خود دیده است. وقتی داود خداوند را شبان خود میخواند، در واقع خدای خود را اینگونه شناخته است که او همه چیز را برای حفظ گوسفند یا گوسفندان خود خواهد کرد. او حتی جانش را برای آنان در خطر خواهد گذاشت. مگر خود داود روزی که شبان گوسفندان پدرش بود به جنگ شیر و  خرس نمیرفت و گوسفند را از دهان او بیرون نمیاورد؟( اول سموئیل ۱۷: ۳۴- ۳۷) او خدای خود را چنین شناخته بود.

 در ضمن وقتی او خداوند را شبان خود میخواند، از آن خدایی صحبت کرده است که خود داود در مزمور ۱۹ از او صحبت کرده است. در مزمور ۱۹ شما نمایی دیگر از همین خدا دارید. خدای مزمور ۱۹، همان خدای مزمور ۲۳ است. اما نگاه کنید به دیدگاههای متفاوت اما در عین واحد یکسان داود، نسبت به یهوه. در مزمور 19، داود از یهوه چنین میگوید:" آسمان جلال خدا را بیان میکند، و فلک از عمل دستهایش خبر میدهد. روز سخن میراند تا روز، و شب معرفت را اعلان میکند تا شب." سپس ادامه میدهد:" شریعت خداوند کامل است...شهادات خداوند امین است...فرائض خداوند راست است...امر خداوند پاک است...ترس خداوند طاهر است...احکام خداوند حق و تماما عدلست...ای خداوند که صخرۀ من و نجات دهندۀ من هستی." همین خدا ناگهان در مزمور ۲۳ اینگونه توصیف میشود:" خداوند شبان من است." پس اگر خدای مزمور 19 با آن همه عظمت و شکوه اکنون شبان داود است و داود که خود را گوسفندی نحیف و مطیع و فرمانبردار میداند، پس آیا داود میتواند به چیزی محتاج باشد؟ ایا در چنین خدایی همه چیز داود تهیه نگشته است؟ آیا چنین خدایی، شبان داود است؟ پس داود میگوید:" محتاج به هیچ چیز نخواهم بود." یعنی احتیاج و نیاز برای همۀ ما وجود دارد. همانطور که برای داود نیز بود. داود نیز احتیاج داشت. اما میگوید، چون خداوند شبان اوست، دیگر محتاج نیست.  اما باید ببینیم که منظور داود دقیقا از اینکه میگوید " محتاج به هیچ چیز نخواهم بود " چیست؟ مگر انسان میتواند محتاج به هیچ چیز نباشد؟ ببینیم نیازهایی که خدای داود که " شبان " او بود برای او مهیا کرده است و خواهد کرد و داود به آن اطمینان و ایمان داشت چه چیزهایی بوده است:

۲-"در مرتعهای سبز مرا میخواباند، نزد آبهای راحت مرا رهبری میکند."

شما نمیتوانی گلۀ گرسنه را بخوابانی، حتی اگر مرتعهای سبز باشد! گله باید اول آنقدر بخورد تا سیر شود، آنوقت که سیر شد، میتوانی او را بخوابانی. داود گفته بود که خداوند شبان اوست. و داود طوری به ما میگوید که این شبان در واقع او را قبلا سیر کرده است. او به اندازۀ کافی چریده و از مرغزار سیر شده است. اکنون که میخواهد گله را بخواباند، در سیری آنها را میخواباند. من بعنوان چوپان گلۀ خودم، سعی میکردم همیشه گله را به سبزترین جای کوه و دشت ببرم. در این مرغزار سبز گوسفندان به فراوانی میچریدند، سیر میشدند و نهایتا در همین مرغزار سبز آنقدر آنها را نگه میداشتم و آنها که خوب خورده و سیر میشدند، به خواب میرفتند. در کمال سیری. من آنها را در چنین مرغزاری میخواباندم، در میان عطر سبز گیاهان، نوای پرندگان، طعم شیرین گل ها، و آنها به خواب میرفتند، و وقتی چشمان خود را باز میکردند، به چه چیز باز میکردند، دوباره به همین مرغزار سبز با این همه برکت فراوان و خوشی و لذت سرشار." نزد آبهای راحت مرا رهبری میکند ". سپس پس از اینکه من گله را حسابی سیر میکردم، آنها تشنه میشدند و باید آب میخوردند. من جای آب را، رودخانه ها و چشمه های بزرگ و زلال آب را در میان کوهستانها و دشت به خوبی میدانستم. در ضمن رودخانه های تند و خروشان را نیز میدانستم که کجا جاری میشوند، میدانستم که کدام بخش رودخانه بسیار خروشان است و آنجا آرامش گله را به مختل خواهد کرد و آنها رمیده میشدند و کجای رودخانه بود که بسیار آرام و روان است و گله قادر است تا به آرامی و فراوانی از آن بنوشد، پس من گله را به آن قسمت رهبری میکردم. به بخش آبهای راحت، آبهای آرام. و گله در آرامش بدون هیچ خطری نه از وحشت رودخانه و نه از حیواناتی که در کنار این برکه ها و رودخانه برای شکار کردن گله پنهان بودند. زیرا " آبهای راحت "، یعنی جایی که من در صلح و آرامش بدون اضطراب و خطر در آرامش خواهیم نوشید و سیر خواهم شد. و من با چشمانی ریزبین و نکته بین، در عین واحد مهربانانه و خشنود‏آمیز اولا مراقب بودند که خطری نه گله را و نه گوسفندی را تهدید نکند و به آنها به اندازۀ کافی وقت میدادم که به فراوانی بنوشند. تا مجددا سیر شوند.

۳- " جان مرا برمیگرداند؛ و بخاطر نام خود براههای عدالت هدایتم مینماید." اکنون که خداوند، شبان داود، که او را به فراوانی در مراتع سبز چرانیده است، او را سیر کرده است، به او این اطمینان را داده است که در کنار او و در زیر عصای رهبری او، او به هیچ چیز نیاز ندارد، او را از آب فراوان نوشانیده است و جانش را سیر کرده است، در واقع حیاتی تازه به او داده است. نیازش برآورده شده است. نه در حرف بلکه در عمل. خدا، شبان او، فقط وعده نداده است، بلکه حقیقتا نیاز و احتیاج او را برآورده است؛ از اینرو جان او از تلاطم، و خستگی و تلاش نیاز و برآورده شدن، تقلای خواستن، برگردانده شده است. دیگر به آن فکر نمیکند. در ترجمۀ عصر جدید نوشته است:" جان تازه ایی به من میبخشد." اکنون که وفاداری خدا را هم خورده ام و هم نوشیده ام و هم حس کرده‏ام، از اینکه این خدا شبان من است، بار دیگر جان کهنه و دردمند من تازه شده است. در این خدا تازه شده است. در این وفاداری خدا در برآورده کردن آنچه که جان تشنه و گرسنۀ من به آن محتاج بود. و من دانستم که حقیقتا وقتی او شبان من است، من به هیچ محتاج نخواهم بود. پس این باور و این اندیشه جان مرا تازه میسازد و از کدورت و شک و تردید برمیگرداند. " و بخاطر نام خود به راههای عدالت هدایتم مینماید." این بیت دو بخش دارد: اول اینکه میگوید: " بخاطر نام خود " و سپس که میگوید" به راههای عدالت هدایتم مینماید." دقت کنید که داود از " نام " خدا سخن گفته است. او هدایت شدن او به راههای عدالت و در این راه قدم زدن را تلاش خود نمیداند. نیکی خود نمیداند. انجام مراسم مذهبی خود نمیداند. تدبیر و ابتکار خود نمیداند و نه حتی بخاطر رابطۀ او با خدا. او نمیگوید چون خدا شبان من است و من این را میدانم و من او را پرستش میکنم و او خدایی قدوس است و توانا به همه چیز، پس من این دلیل راههای عدالت را پیش گرفته ام و در آن هستم. داود گام زدن خود را در راههای عدالت و نیکی را بخاطر نام خداوند میداند. یعنی آنچه خدا هست. شخصیت و مقام او. ذات او. ماهیت او. تمام آنچه خداست در نام او برای ما مسجل و نمایان شده است. دقت کنید که هر چند در طول کتابمقدس یهوه بارها به نامهای متفاوت خوانده است. اما داود اینجا نام را مفرد استفاده کرده است. یک نام. و آن یهوه است. در این یهوه منشوری از ماهیت و شخصیت یهوه نهفته است که علنا در تاریخ بشریت و تاریخ اسرائیل بارها و بارها خود را آشکار ساخته است. در اول سموئیل از زبان او چنین میخوانیم:" خداوند به خاطر نام با عظمت خود، قوم خود را ترک نمیکند."( اول سموئیل ۱۲: ۲۲) و در حزقیال میخوانیم:" پس به قوم اسرائیل بگو خداوند متعال چنین میفرماید: " کاری را که میخواهم بکنم به خاطر شما نیست، بلکه به خاطر نام مقدس خودم است."( حزقیال نبی ۳۶: ۲۲) مزمورنویس اشاره به " نام " خدا نمیکند، مگر قصد نداشته باشد که تمام از عظمت و شکوه و جلال و حکمت و توانمندی سخن نگوید و آن را به خدا ندهد. در ضمن دقت کنید داود نمیگوید "خدا به خاطر نام خود مرا در عدالت میگذارد. مرا از این شرارت نفس و نیاز و تقلا برای قدوس زیستن، شبانه برداشته و مرا در عدالت و نیکی مطلق میگذارد!" خیر. بلکه میگوید " بخاطر نام خود براههای عدالت هدایتم مینماید." بخاطر نام قدوس و عظیم و پرفیض خدا، عدالت خدا مهیاست. معلوم است. راه آن هویداست. در شک و تردید نیست.(پولس میگوید که عیسای مسیح حکمت، نیکی مطلق، پاکی و آزادی ماست( اول قرنتیان ۱: ۳۰)) چون راه را مهیا کرده است، بخاطر نام عظیم خود، مرا در این راههایی که معلوم و هویدا میباشد، قرار داده تا در این راهها قدم بزنم. او مرا آورده، رهبری کرده، در این راه قرار داده و به من فرموده است که: در آن قدم بزن و حرکت کن! در عدالت و نیکی مطلق به سمت عدالت و نیکی مطلق با عدالت و نیکی مطلق!