X

به یاد آور!

به یاد آور!

آن کس که در عیسای مسیح هستیم را به یاد داشته باشیم!

بررسی و نگاهی به عبرانیان ۱۲: ۱۸-۲۴

انسان موجود فراموش کاریست. نه اینکه از بافت و ساخت اولیۀ انسان باشد زمانی که خداوند او را خلق میکرد. اما به گمان می رسد به همراه نااطاعتی انسان و ورود گناه در طینت او ، این سایۀ تاریک نیز بر تمام زندگی او افتاد. بماند اینکه  بسیاری فراموشی را یک نعمت می دانند! اما در طول رویدادهای کتابمقدس بارها و بارها خوانده ایم که فراموش کاری انسان چه خطرات بزرگ روحانی و در بیشتر موارد خرابی و نابودی او را به همراه آورده است. از فراموشی دروغ اول ابراهیم و وعدۀ خدا به او در بارۀ صاحب فرزند شدن  توسط سارا گرفته ، که به همبستر شدن او با هاجر ختم یافت ؛ تا فراموش کردن حضور خدا در زندگی یعقوب وقتی او به خانواده اش که در شرف نابودی بود فرمان داد که به بیت ایل برگردند و خدا را آنجا یکبار دیگر پرستش کنند( پیدایش ۳۵: ۱-۲). تا فراموشی شکافته شدن آب دریای سرخ و نابودی لشکر فرعون ؛ تا آتش شب و ابر روز برای قوم اسرائیل توسط یهوه ؛ و یوشع وقتی تمام قوم در ماتم نشسته بودند و قدرت یهوه را بیاد نمی آوردند( یوشع ۷: ۱۰). و فراموشی داود از قدوسیت و عدالت خدا زمانی که با بتشبع همبستر شد. و  فراموشی کوتاه مدت پطرس زمانی که تنها ساعتی قبل از سه بار انکار کردن خداوند خودش می خواست برای او بمیرد! و بیشماری دیگر در طول تاریخ اسرائیل که برای ما ثبت شده تا از آن درس عبرت بگیریم.

 کلمۀ " بیاد آر " یا " بیاد آوردن " تقریبا ۱۶۷ بار در کتابمقدس آمده است! قریب به اکثر موارد در بارۀ بیاد آوردن محبت و قدرت خدا بوده است. موارد زیادی در بارۀ یادآوری کردن ناتوانی ما در گذشته بوده است. اتفاقا پولس رسول دقیقا به همین اهمیت و مهم در نامۀ خود به کلیسای قرنتس تاکید میکند:" ای برادران نمیخواهم شما بیخبر باشید " ( اول قرنتیان ۱۰: ۱) یعنی از آنچه که شما می دانید ای برادران نمی خواهم شما دور شده یا بیخبر یا سهل انگار شده باشید، فراموش کرده باشید. از چه؟ از آنچه که پیش آمده، در آنچه که بوده ایم و با آنچه که امروز روبروی خود داریم. در همین نامه فصل 12 پولس در آیۀ اول دقیقا همین مورد را تکرار میکند. در نامۀ عبرانیان در فصل دوم آیۀ اول این تاکید را می بینیم:" لهذا لازم است که به دقت بلیغ تر آنچه را شنیدیم گوش دهیم مبادا که از آن ربوده شویم."

 تاکید و یادآوری  از جایی که آمده ایم و آنچه که بودیم و آنچه که امروز هستیم، همواره از قدرتمند ترین ابزار پیروزی روحانی ما برای تصحیح ضعف ها و شکست  ماست. و خدا این را همواره از سر فیض و محبت خود به ما دائما  یادآوری میکند. او هرگز بر خلاف میل آزاد انسان عمل نمیکند. بر خلاف الله خدای اسلام که قدرت و مواخذۀ او در تمام طول زندگی انسان حضور دارد! یهوه به تو اجازه می دهد بنا به تعالیم و هدایت روح، آزادانه او را شناخته، در راه او مستحکم بمانی. گذشتۀ تاریک خودت را بیاد آوری و حال روشن خودت را و  او را پرستش کنی. با میل خودت. آنگاه که در مسیر این پرستش آزادانه تو مسیر اصلی را گم میکنی، او با فیض و محبت به سراغت می آید( گاهاً با خشم چون علامت و نشانه ها را بارها برای تو فرستاد و تو اهمیت ندادی اما در خشم او نیز محبت نهفته است) ، به تو یادآوری میکند که، که بودی؟ چه بودی؟ و اکنون کجا هستی؟ 

نگاه کنید به اولین نامه ای که عیسای خداوند به شبان و کلیسای افسس در کتاب مکاشفه می دهد. او به زیبایی به شبان این کلیسا و کلیسا این را یادآوری میکند:" لکن بر تو بحثی دارم که محبت نخستین خود را ترک کرده ای. پس بخاطر آر که از کجا افتاده ای " ( مکاشفه ۲ : ۴-۵) " محبت نخستین " در گذشته اتفاق افتاده بود. اکنون خیلی وقت است که از نخستین گذشته است. و کلیسای افسس آن روزها را فراموش کرده است. چه روزهایی را؟  آن " محبت نخستین " خود را به عیسای مسیح؛ پس عیسای مسیح به او هشدار می دهد: " بخاطر آر ". 

یا زمانی که او آخرین شام را با شاگردان می خورد به نقل از لوقا و نامۀ اول قرنتیان به قلم پولس رسول، عیسای مسیح به شاگردان رو کرده و می گوید:" این را بیاد من بجا آورید " ( لوقا ۲۲: ۱۹ ) و ( اول قرنتیان ۱۱: ۲۴ و ۲۵ ). در واقع عیسای مسیح نان و شراب را آن شب به شاگردان به دو منزله و دو نشانه به آنها داد. او نان را داد به منزلۀ جسم خود که برای گناهان انسان کوبیده و مصلوب می شد. دفن می شد و آنگاه از مرگ قیام می کرد. سپس او شراب را به منزلۀ خون خود که برای کفاره و پرداخت گناهان ریخته می شد به آنها داد. او خون خود را عهد تازۀ خدا با انسان لقب داد. اما دقت کنید، او چه در بارۀ نان و چه در بارۀ شراب به شاگردان خود فرمود که :" این را بیاد من بجا آورید ". یعنی مرا بخاطر بیاورید. مرا فراموش نکنید. 

ما ایمانداران به مسیح که از گذشتۀ دین اسلام و خانوادۀ مسلمان و فرهنگ و آیین این دین به مسیح و راه او ایمان آورده ایم باید هرازگاهی  " بخاطر آر " یم. بخاطر بیاوریم  که کجا بودیم و امروز کجا هستیم. از آنجایی که دین اسلام و آیین های پرستشی الله قرابت عمیقی با آیینهای پرستشی دین  یهود دارد، میتوانیم  با سندیت زندۀ موجود زندگی خودمان در دین اسلام و زندگی امروز عزیزان مسلمان به این نتیجه گیری قاطع برسیم که تاکید برای فرار از زنجیرهای دین و مقررات و آیین های گذشته در دین یهود برای یهودیانی  که به مسیح ایمان آورده اند، همانند فرار از زنجیرهای دین و مقررات و آیین های گذشته در دین اسلام برای ما مسلمانهایی ست که به مسیح ایمان آورده ایم. شما به طور عجیب و شگفت انگیزی در طول مطالعات کتابمقدس خود به این حقیقت دست می یابید که هر آنچه کتابمقدس به یهودیانی که به مسیح ایمان آورده یادآوری می کند و به آنها اخطار می دهد، گویی عینا نیم نگاهی نیز به ما دارد که از اسلام به مسیح ایمان آورده ایم! خصوصا زمانی که پولس رسول در نامۀ خود به کلیسای افسس به غیر یهودیان ( مانند ما مسلمانان) می نویسد: " که شما در آن زمان از مسیح جدا و از وطنیت خاندان اسرائیل اجنبی و از عهدهای وعده بیگانه و بی امید و بی خدا در دنیا بودید. لیکن الحال در مسیح عیسی شما که در آن وقت دور بودید به خون مسیح نزدیک شده اید." ( افسسیان ۲: ۱۳).

از اینرو برای کامل کردن این گفتگو با هم به فصل ۱۲  از رسالۀ عبرانیان و آنچه  نویسندۀ این رساله از ایمانداران یهودی که به مسیح ایمان آورده اند خواسته و درخواست کرده، که گویی با ما که از دین اسلام به مسیح آمده ایم می باشد، نگاه میکنیم. 

در این فصل نویسنده در ادامه گفتگوی خود در بارۀ ایمان و ثمرات و نتایج آن، بلافاصله توجه خواننده را به نمونه بودن عیسای مسیح برای تقلید ما جلب میکند. او تنها پیشوای ست که باید به آن اقتداء کنیم. سپس یادآوری میکند راه مسیح سخت است. و برای پاک زیستن باید به قیمت خون خود یعنی جنگ روحانی با نفس و کشتن امیال درون، پیش رفت. سپس از تنبیه خدا سخن می گوید که برای فرزندان خدا خواهد بود. زیرا خدا آنان را دوست دارد. و خدا سعی دارد تا ما را به سمت تقدس خود پیش ببرد. تا هر کسی قادر باشد تا آن میوۀ عدالت سلامتی را بار آورد. اکنون نویسنده قصد تکرار و تاکید بر این قدوسیت ما در مسیح دارد. قدوسیت و پاکی ای که هیچکس بجز آن خدا را نخواهد دید. اکنون هشدارها شروع می شود. ابتدا می گوید " مبادا کسی از فیض خدا محروم شود " سپس او به واقعۀ عیسو و از دست دادن نخست زادگی او اشاره می کند و می گوید:" مبادا شخصی زانی یا بی مبالات پیدا شود "؛  واقعه ای تلخ و اسف بار که منجر به از دست دادن یکی از والاترین امتیازات عیسو گردید. امتیازی  که وقتی عیسو آن را از دست داد دیگر هرگز نتوانست آن را مجددا بدست آورد " با آنکه با اشکها در جستجوی آن بکوشید ". عیسو امتیاز نخست زادگی خود را به قیمت فرونشاندن هوس و نفس خود از دست داد. امتیازی که او را بر برادر و تمام خانواده اش پس از فوت پدرش برتری و سروری می داد. چرا نویسندۀ این رساله به این مورد از دست دادن امتیاز نخست زادگی  عیسو به ما ایمانداران مسیح تاکید میکند؟ زیرا او قصد دارد مطلب مهمی را به ما یادآوری کند. باشد تا ما " بخاطر آر " یم که ، که بودیم؟ چه بودیم و چه هستیم؟  و چه عیسای مسیح از ما انتظار دارد که باشیم؟ او ادامه می دهد که:

"  ۱۸ زیرا تقرب نجسته اید به کوهی که میتوان لمس کرد و به آتش افروخته و نه به تاریکی و ظلمت و باد سخت. ۱۹ و نه به آواز کرنا و صدای کلامی که شنوندگان التماس کردند که آن کلام دیگر بدیشان گفته نشود. ۲۰ زیرا که متحمل آن قدغن نتوانستند شد که اگر حیوانی نیز کوه را لمس کند سنگسار یا به نیزه زده شود. ۲۱ و آن رویت به حدی ترسناک بود که موسی گفت به غایت ترسان و لرزانم. ۲۲ بلکه تقرب جسته اید به جبل صهیون و شهر خدای حی یعنی اورشلیم سماوی و به جنود بیشماره ای از محفل فرشتگان ۲۳ و کلیسای نخست زادگانی که در آسمان مکتوبند و به خدای داور جمیع و به ارواح عادلان مکمل. و  ۲۴ به عیسی متوسط عهد جدید و به خون پاشیده شده که متکلم است به معنی نیکوتر از خون هابیل." ( عبرانیان ۱۲: ۱۸- ۲۴). 

نویسنده رسالۀ عبرانیان گفتگوی خود را در این چند خط گویی به دو قسمت تقسیم کرده است. زمان قبل از ایمان به مسیح، زمان بعد از ایمان به عیسای مسیح. آنچه بودیم و آنچه که هستیم. چگونه بودیم و چگونه باید باشیم. از آیۀ ۱۸ تا ۲۱ او به ایمانداران مسیحی که از دین یهود آمده اند اشاره کرده است. به آنها یادآوری میکند روزهایی که نیاکان آنها چگونه با خدا ارتباط داشتند. چگونه از خدا می ترسیدند. چگونه به دلیل گناهان و درون گناهکار آنها رابطۀ آنها با خدا تاریک و ظلمانی بود. چگونه آنها نه تنها اجازه نداشتند در حضور خدا باشند بلکه به او نزدیک شوند و او را در روح لمس کنند! چگونه آنها در خودشان نمی دیدند که در روح با خدا گفتگو نمایند. ترس آنها آنقدر زیاد بود که به موسی گفتند ما با خدا نمی توانیم حرف بزنیم تو با او حرف بزن و تو به ما بگو او از ما چه می خواهد.( خروج ۱۹: ۱۲ و خروج ۲۰: ۱۸-۱۹ و خروج ۱۹: ۱۲-۱۳ و تثنیه ۱۹: ۱۹ )

بیاد دین اسلام و گذشتۀ خودمان بیافتید. رابطۀ ما با الله. نمازهای ما. نیایش های ما. ترس ما از حضوری ترسناک و غیر قابل وصف او. شک و تردید اینکه آیا او را خشنود کرده ایم یا نه. شک و تردید از اینکه چیزی را ورای آنچه بر زندگی ما آمده نطلبیده و نخواسته باشیم زیرا این تقدیر و سرنوشت ما بوده است و الله خواسته که اینطوری باشد! ترس و اضطراب از میزان مسلمان بودن ما. ترس و تردید از اینکه آیا واقعا به اندازۀ کافی مسلمان خوبی بوده ایم یا نه؟ ترس و تردید از اینکه تمام اصول دین و فروع دین را مو به مو دانسته و اجرا کرده ایم یا نه؟ برای الله به اندازۀ کافی جنگیده ایم؟ به اندازۀ کافی غیرت دینی خود را نشان داده ایم؟ با کفار به اندازۀ کافی مبارزه کرده ایم؟ میل به شهادت رسیدن و کشتن کفار را برای دین و محمد داریم؟ و بیشماری از این قبیل. 

اکنون ما، به عیسای مسیح ایمان آورده ایم. اکنون قلب و جان خود را به مسیح داده ایم. رسالۀ عبرانیان می نویسد که ما در مسیح دیگر مانند گذشتۀ خود نیستیم. از آیۀ ۲۲ تا ۲۴ نویسندۀ رساله به شرایط ما در مسیح اشاره کرده است. که چه هستیم. او می نویسد که ما دیگر در مسیح مانند گذشته اسیر تاریکی و ظلمات قوانین و مقررات پوسیده نیستیم. دیگر منتظر نیستیم که زمان مناسب باشد و ما آماده باشیم و اوضاع مناسب باشد ، شرایط اقتضاء کند که به حضور و نزد خدا برویم. ما در مسیح در نزد خدا و در خدا هستیم. " تا همۀ آنان یکی باشند آنچنان که تو ای پدر در من هستی و من در تو و آنان نیز در ما یکی باشند " ( یوحنا ۱۷: ۲۱). نویسنده رسالۀ عبرانیان تاکید میکند که مکان ما در مسیح و مکان پرستش و زیستن ما در مسیح در ابعاد زمینی و جغرافیایی نیست. بر روی زمین در شهر زمینی ساکن هستیم ، لیکن تمامی افکار و رویاها و امید ما به شهری آسمانی است. ما متعلق نه به زمین بلکه به شهری دست ساخت خدا و شهروند آن شهر هستیم. " اما وطن ما در آسمانست " ( فیلیپیان ۳: ۲۰ ) و " زانرو که در اینجا شهری باقی نداریم بلکه آینده را طالب هستیم." ( عبرانیان ۱۳: ۱۴).  مکانی نه مانند زمین خلوت و پر از تاریکی و شک و عدم اطمینان. بلکه مکانی در آسمان پر از نور و اطمینان ابدی و فرشتگان آسمانی . همان فوج فرشتگانی که عیسی فرمود او میتواند از پدر بخواهد و آنها آمده او را یاری رسانند( متی ۲۶: ۵۳). در ضمن ما دیگر بی پناه و تنها نیستیم. بلکه در مسیح ما متعلق به یک خانوادۀ الهی هستیم. به کلیسای آسمانی او. در بین دیگر ایمانداران به مسیح. " پس از این به بعد غریب و اجنبی نیستید بلکه هموطن مقدسین هستید و از اهل خانۀ خدا." ( فیلیپیان ۲: ۱۹). و زمانی که در بین این خانوادۀ آسمانی خود در شهر آسمانی خود با بنای آسمانی خود هستیم از تمامی ارواح محبت و عدالت و صداقت محاصره شده و پُر هستیم. ارواح کسانی که روزی مانند من و شما قلب خود را به مسیح مصلوب داده و او را خدمت کرده بودند. و نویسنده در آیۀ ۲۴ تمام این امتیازات امروز ما را در این آیه خلاصه و تاکید میکند که ما نه تنها به جغرافیای زمینی نزدیک نشده ایم. ما نه تنها پیام خود را توسط انسان نمی گیریم. ما نه تنها اسیر مقررات دین و شریعت آن نیستیم. ما نه تنها گوش خود را برای غذای روحانی و آسمانی خود به دهان انسان سپرده و از او حرف شنوی نداریم . ما نه تنها دین تازه  و مقررات و آیین تازه ای را برنگزیده ایم. بلکه ما تماما توسط یک عهد تازه و نوین با خدا ، عهدی که توسط خون ریخته شده و پاشیده شدۀ عیسای مسیح بین ما و خدا ایجاد شده است، با خدای زنده رابطه ای مستقیم و پویا  داریم و در او زندگی میکنیم. خون ارزشمند مسیح که بهای آن به مراتب بالاتر از هر قربانی و هر شهید و هر خون انسان بیگناه دیگری، حتی هابیل، می باشد.

 نویسنده رساله می گوید ای شما یهودیانی که به مسیح ایمان آورده اید( ای مسلمانهایی که به مسیح ایمان آورده اید) با خبر و هوشیار باشید که از چه دوران تاریک و پوسیده ایی بیرون آمده اید. دوران خرافات و روابط تاریک شما با خدای نادیده، آن هم به دلیل درون گناه آلود شما. بیاد داشته باشید که چقدر از حضور خدا دور بوده و چقدر از رابطۀ روحانی زنده با او محروم بودید آن هم به دلیل میل و اعمال گناه آلودتان. بیاد داشته باشید که شما چگونه خدا را بر روی کوه و دور یک تکه سنگ و با لباس خاص و مراسم خاص و دعای خاص و روز خاص و ماه و سال خاص پرستش می کردید. بیاد داشته باشید که چگونه تمامی باور خود( باوری که خدا به شما بخشیده بود تا آسمانی باشد) را به دهان انسان و فرامین ساخته شده به دست و دهان انسان داده بودید. بیاد داشته باشید عمق تاریک دورانی که به گمان خودتان خدا را پرستش می کردید. بیاد داشته باشید زمانی که گمان می بردید ریختن خون انسانی دیگر شما را به بهشت می برد و شما را نزد خدا مقبول می سازد. بیاد داشته باشید که دسیسه ها و توطئه ها می کردید تا مخالفان خود را به نام یهوه و الله نابود کنید. بیاد داشته باشید که چگونه برادر و خواهر خودتان را که مثل شما اسیر بت و قبلۀ ساخته شده به دست انسان نبودند و نمی خواستند باشند را به بهایی ناچیز فروختید. و شما شاهدان کشته شدن آنها بودید. بیاد داشته باشید که چگونه گوش های خودتان را که باید از کلام آسمانی خدای زنده پر می شد را به دهان انسانی دادید که نابود می شد و می مرد. انسانی که خود را قیم و ولی و سرپرست و رهبر و پیشوای تو می دانست. انسانی که به خود اجازه می داد تا خون هزاران انسان ریخته شود تا ولایت فقیه بودن او بر همه محرز گردد! بیاد داشته باشید عمق پوسیدگی باورهای دینی خودتان را که تحمل نور آسمانی و کلام آسمانی را نداشت. بیاد داشته باشید که هرگز شما خدای حقیقی و واقعی را نشناختید و او را پرستش کردید!

سپس نویسندۀ رساله به نتیجه گیری خود می رسد. وقتی توانست خط ممتدی بین دو ماهیت ما قبل و بعد از مسیح بکشد. و به ما به زیبایی و روشنی ثابت کند که دیگر ما " تقرب نجستیم " به دین و مذهبی تازه. بلکه ما " تقرب جستیم " به خدای زنده. خدایی که با ریختن خون عیسای مسیح، عهد تازه ای را با ما بسته است. عهدی آسمانی و گرانبها به قیمت خون عیسای مسیح. پس چون چنین عهدی را با خدا بسته داریم. پس چون از چنان دنیای ویران و پوسیده ای به دنیایی کاملا تازه در حضور خدای زنده به همراه شبان اعظم ما عیسای مسیح در آمده ایم. پس چون دیگر از خرافات و ظلمات و تاریکی باور و روح خود در آمده و در روشنایی و شفافیت و فرهمندی روح مقدس خدا در خدا ساکن هستیم و روزانه خدا را در روح و راستی پرستش میکنیم. پس اکنون:" از آنکه سخن می گوید رو مگردانید زیرا اگر آنانی که از آنکه بر زمین سخن گفتند روگردانیدند نجات نیافتند. پس ما چگونه نجات خواهیم یافت اگر از او که از آسمان سخن می گوید روگردانیم." ( ایۀ ۲۵). 

 " بخاطر آر " ای مسیحی که در کجا بودی و چه خدایی را پرستش می کردی و چگونه در گوشۀ ثابتی بر روی تکه سنگی در ساعت معینی کلامی را تکرار می کردی که هرگز معنای حقیقی آن را نمی دانستی! " بخاطر آر " که چه رابطۀ تاریک و بی معنایی با خدایی داشتی که می دانستی هست اما نمی دانستی که کی هست! " بخاطر آر "... چون بخاطر آوردی؛ اکنون به این دست مستحکم و این عهد مستحکم عیسای مسیح چنگ بزن و استوار بمان. عهد تازه ای که ما را تماما در طبیعت کهنه و قدیمی می میراند و ما را در طبیعت و باور و اندیشه ای تماما  سبز و نوین برمیخیزاند. تو ای مسیحی به عیسای مسیح " تقرب " جسته ای. به تنها کسی که میتواند و قادر است آزادی ترا، شرافت ترا و باور ترا به قیمت خون خود از آن محافظت نماید و هرگز اجازه ندهد تا یاغیان روح و جان و روان آدمی آن را از تو به یغما ببرند. تو ای مسیحی به عیسای مسیح " تقرب " جسته ایی. به خدای زنده. به صخرۀ جاودان. به ابتدا و انتها. به شبان مهربان. به در. به نان زندگی . به آب حیات . به شفیع. به شاهزادۀ صلح. به رهانندۀ جانها. به قیامت و حیات. به تاک انگور. به نگهدارندۀ روح. داور داوران. پادشاه پادشاهان. به تکیه گاه به رهاننده به ستارۀ صبح به راه و راستی و حیات به فیض بیکران به نور جهان به چهرۀ نادیدۀ خدا... 

ای مسیحی! عیسای مسیح و خون و عهد او را بخاطر داشته باش. و هرگز آن را فراموش نکن.

نوشته: ح. گ