X

اسارت دین و مذهب یا ازادی روح و جان

اسارتِ دین و مذهب یا آزادی ِ روح و جان

نوشته: حسین گل هاشم

اسارت دین و مذهب

         بهاء و لذت آزادی را گاهاً کسانی که آزاد هستند نخواهند چشید،مگر کسانی که مدتی طولانی در زندان و حبس بسر برده باشند.آبی آسمان شفاف تر ،نسیم دل انگیز تر،صداها شیرین تر،و خلاصه همه چیز برای آنها زیبا و عزیز می شود.

ما در تمام نوشته های خود سعی کرده ایم تا مقابل مذهب و قوانین خشک  و متعصب آیین مذهبی و دین بایستیم.چه در اسلام و دیگر ادیان انسانی و چه در مسیحیت اگر که در بعضی از فرقه های انسانی به دین مبدل شده است.از کاتولیک تا ارتدکس تا تمام فرقه های رفورم مانند پرسبترین،باپتیست،پنطیکاست و ...که موزیانه شریعت را به تو قالب میکنند ،تا  مورمون ها که بدعتی تازه آورده اند.چرا؟چون ما روزی در آن بودیم.ما تمام قوانین مذهبی کلیسا ، مسجد و معبد  را که وا می دارد تا ما خدا را در شناخت، پرستش و نزدیک شدن در جعبه و چهارچوب خشک و مشخصی ببینیم ،یک اسارت می دانیم.

روزی که عیسای مسیح پا بر روی زمین گذاشت برای از بین بردن این اسارت و این زندان آمد.او فرمود:خدا روح است و هر که او را پرستش کند میباید بروح و راستی بپرستد(یوحنا باب ۴ ایۀ ۲۴).در این سخن بسیار زیبا و عمیق الهی،مسیح به ما میگوید از جعبه و قفس انسانی برای شناخت و پرستش خدا بیرون بیایید.زیرا خدا در آن جایی ندارد.زیرا خدا روح است،اگر میخواهید او را بشناسید و بپرستید باید از چهارچوب بیرون بیایید،باید این قفس را بشکنید،و شما برای پیروزی در این هدف باید از طریق روح خود خدا این عمل را انجام دهید.نه از طریق سنت،آیین، مراسم،و مقررات دینی.اشتباه نکنید!هیچکدام از این آیین ها بر ضد خدا نیست!اما  این آیین ها آنطور که خدا را شایسته و سزاوار پرستش است به ما  نخواهند شناسانید.

عیسای مسیح در جایی فرمودند:بیایید ای زحمتکشان و ای گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید.یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاده دل می باشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت.زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک(انجیل متی باب ۱۱ ایۀ ۲۹ و ۳۰).

نگاه کنید به عبارت:ای زحمتکشان و ای گرانباران. منظور عیسی مسلما تنها زحمتکشان در جسم ،کارمندان و کارگران کارخانه ها نیست،او در اینجا به زحمتکشان در روح اشاره میکند.زیرا بلافاصله او از :یوغ، سخن می گوید.یوغ را چه کسی داشت؟کسی که زندانی بود.کسی که برده بود.این زندانی ها و اسیرانی که یوغ و باری سنگین و کمرشکن داشتند و عیسای مسیح از آنان سخن می گفت چه کسانی بودند؟ابتدا تمام قوم اسرائیل سپس تمام مردم دنیا.مگر این مردم  چه بار گران و چه یوغی داشتند که عیسی آنها را گرانباران و زحمتکشان مینامد؟عیسای مسیح جایی در گفتگوی مستقیم خود دربارۀ  رهبران و مذهبیون دین یهود  به مردم می فرماید:زیرا بارهای گران و دشوار را میبندند و بر دوش مردم مینهند(متی باب ۲۳ ایۀ ۴ ). چه کسانی؟مذهبیون.روسای دین.فقه های حوزه ها.کشیشان متعصب...این را از کلام نگو!اینطوری هدیه بده!آنطوری شام خداوند را اجرا کن!اینجوری تعمید بده!چند بار این دعا را بخوان.این نماز را بخوان.اینجا برو.این را نخور.این را بگو.این را نگو.در فلان ماه چنین کن.در فلان سال چنان.برای زیارت آنجا برو.قرآن را اینطور و اینجا و با این حالت بخوان و ...اکنون باید دانسته باشید که تمام این قواعد مذهبی بارهای سنگین شریعت و قوانین خشک مذهب است.و این دقیقا آن یوغ اسارتی  است که با خود بردگی دین را می آورد.و این بردگی نه شادمانی و نه روح و صلح را بلکه،خُمر شراب حافظ، پوچ بودن خیام،عرفانِ سرگردان مولانا،سودای عطار، و قس علیهذا را با خود برای پدران زحمتکش و گرانبار ما و برای ما که نسلی از آنان بودیم و هستیم به ارمغان آورده است.

سالها بعد از آن فرمایش زیبای عیسای مسیح در خصوص بار گران و یوغ سنگین شریعت و مذهب خشک پدرانمان،شاگرد او پطرس رسول که اکنون دیگر برف سفید ایام بر موهایش نشسته و آخرین نفس هایش را برای عیسای مسیح میکشد؛ او که روزی در تمام عمر نوجوانی و جوانی خود یک یهودی متعصب و پیرو قوانین و مقررات دین و مذهب خود بود در سخنان پر ارزش خود در برابر کلیسای اورشلیم،که همۀ آنها نیز روزی مانند خود او بودند می گوید:پس اکنون چرا خدا را امتحان میکنید که یوغی بر گردن شاگردان می نهید که پدران ما و ما نیز طاقت تحمل آن را نداشتیم(نامۀ اعمال رسولان باب ۱۵ آیۀ ۱۰).این یوغ همان یوغی است که مسیح از آن سخن گفته بود. یعنی یوغ سنگین مذهب و اسارت در دین. اما عیسی مسیح برای پایان دادن به این اسارت و شکستن این یوغ چه کرد؟

آزادی روح و جان

 مرگ  عیسای مسیح بر بالای صلیب،قیام او از مرگ،نزول روح القدس از آسمان به زمین در بین ایمانداران،نوشته شدن انجیل  زندگی عیسای مسیح، تمام افکار جوان و متعصب دینداران یهودیان خداپرست و متفکرین و فیلسوفان یونان آن زمان را منقلب کرده بود.در این میان جوانی بود بنام شائول اهل طرسوس که یکی از متعصبین دین یهود بود.خودش می گوید:از لحاظ رعایت شریعت،فریسی بودم و از لحاظ تعصب به کلیسا آزار می رسانیدم و مطابق معیار های شریعت من یک مرد بی عیب محسوب می شدم(نامۀ فیلیپیان باب ۳ ایۀ ۵و ۶).اما چطور ممکن است که یک چنین فرد متعصب یهودی قلب خودش را به مسیح بدهد و خدمتگزار پیام او گردد؟

او در نامۀ پر شکوه خود،رومیان می نویسد:زیرا فرمان حیاتبخش روح القدس  که در اتحاد با مسیح عیسی یافت می شود مرا از فرمان گناه و مرگ آزاد کرده است(رومیان باب ۸ ایۀ ۲). عیسای مسیح جایی رو به  مذهبیون و رهبران دین یهود فرمود:و حق را خواهید شناخت و حق شما را آزاد خواهد کرد(یوحنا ۸آیۀ ۳۲).عیسی می فرماید:شناخت حق شما را آزاد میکند.از چه؟از یوغ اسارت.پولس می گوید:روح القدس مرا آزاد میکند.از چه؟از فرمان گناه و مرگ. چه مرگی؟پولس جواب می دهد:زیرا شریعت نوشته شده،انسان را به مرگ می کشاند،اما روح خدا حیات می دهد(دوم قرنتیان باب ۳ آیۀ ۶).پولس چطور مرگ و شریعت را به هم ربط داده است؟او می گوید:اگر شریعت نبود من گناه را نمی شناختم...خود من زمانی بیخبر از شریعت زنده بودم اما همین که این حکم شریعت آمد گناه جان تازه ای گرفت و من مُردم و شریعت که قرار بود به حیات منجر شود در مورد من مرگ ببار آورد(رومیان باب۷ ایات ۸-۱۰).پس گناه مرگ جسمانی و روحانی را با خود آورد.شریعت این مرگ را با قوانین خود تایید کرد،اما برای از بین بردن آن کاری نکرد و نتوانست بکند.چرا؟پولس می گوید:شریعت روحانی است اما من نفسانی هستم و مانند برده ای به گناه فروخته شده ام(رومیان باب ۷آیۀ ۱۴).اکنون خوب دقت کنید!چه کسی میتواند ما را از این زنجیر آزاد کند؟:خدا را بوسیلۀ خداوند ما عیسای مسیح شکر میکنم که چنین کاری را کرده است(رومیان باب۷ ایۀ ۲۵).پس این آزادی از یوغ و اسارت از کجا می آید؟از جانب عیسای مسیح.به چه وسیله ای؟توسط روح مقدس خدا.در کجا و توسط چه این روح در ما عمل میکند؟در تمام روح و جان ما و توسط زنده ماندن تعالیم خدای زنده در ما و کلام خدای زنده .

اهمیت  آزادی در روح و جان

ما می گوییم:اگر هیچکس نمی دانست شائول طرسوسی در چه یوغ و اسارتی در دین زندگی می کرد،خود او به خوبی میدانست!برای همین او در نامه های خود تاکید میکند:آری ما آزادیم،زیرا مسیح ما را رهایی بخشید.پس در این آزادی استوار باشید و نگذارید که بار دیگر یوغ بندگی به گردن شما گذاشته شود(غلاطیان باب۵ آیۀ ۱).آنقدر این باز نگشتن به قیود و اسارت مذهب و دین برای او حیاتی و مهم بوده است که او از ایمانداران یهودی که تازه از دین یهود به عیسای مسیح ایمان آورده اند،سوال میکند:چگونه میتوانید به عقایدی بچگانه و پست برگردید؟چرا مایلید دوباره بردگان آن عقاید شوید؟(غلاطیان باب 4 آیۀ 9).رک و بی پرده حقیقت را می گوید:زیرا شریعت نوشته شده،انسان را به مرگ می کشاند(دوم قرنتیان باب ۳).هشدار می دهد:مواظب باشید مبادا کسی با دلایل پوچ و فلسفه ای که متکی به سنتهای انسانی و عقاید بچگانۀ این جهان است شما را اسیر خود سازد.این تعالیم از مسیح نیست(کولسیان باب ۲ آیۀ ۸) در همین رساله او این هشدار را می شکافد:بنابر این در مورد خوراک یا آشامیدنی یا رعایت عید یا ماه نو یا روز سبت به هیچ وجه تحت تاثیر انتقاد دیگران قرار نگیرید این چیزها سایۀ آن واقعیتی است که قرار است بیاید و آن واقعیت خود مسیح است(کولسیان باب ۲آیۀ ۱۶-۱۷).

پولس رسول جایی میگوید:زیرا آن روحی که خدا به شما داده است شما را برده نمی سازد و موجب ترس نمی شود(رومیان باب ۸ آیۀ ۱۵).

دوست عزیز!

به خودت نگاه کن!به گذشتۀ خودت!به آنچه که بودی و آنچه که الان هستی!ما و شما از یک جنس هستیم!ما هم روزی مانند شما اسیر قوانین مذهب اسلام بودیم.زنجیرهای قید و بند دین اسلام گاها هنوز در دست و پای ماست؛کمااینکه رفتارها و افکار مذهبی و متعصب ما.ما و شما نه توسط عوض کردن دین و مذهب خود،از اسلام به مسیحیت و وارد دین دیگر شدن ،قادر به برداشتن این یوغ از گردن خود خواهیم بود و ما را از اسارت دین آزاد خواهد کرد.تنها و تنها خون مسیح قادر است که این زنجیرها و این یوغ ها  را در هم بشکند،ما را به مکانی مقدس مبدل کند که در آن روح خدا ساکن خواهد بود،تنها در آن زمان است که ما خدا را در روح و راستی یعنی درست همان شیوۀ حقیقی که خالق هستی بخش و عظیم شایسته است،پرستش خواهی کرد.

ای ایمانداران به مسیح!

شما را بر حذر میداریم از فرو غلتیدن در آیین دین و مذهب کلیسایی.بر حذر میداریم که ندانید برای چه به کلیسا می روید و برای چه و به که دعا میکنید.شما را بر حذر میداریم از نیافتادن در دام شریعت و مذهب کلیسایی.مبادا خون پسر خدا را پایمال کنید.عیسای مسیح مُرد تا ما را تنها از راه فیض و آن سّر پوشیدۀ الهی که از ابتدای خلقت در هستی بود،اما در زمان معین بر هم عیان گشت، نجات بخشد.تا تمام هستی در یک بدن و یک ایمان و یک تعمید یک واحد گردد؛تا بدینگونه تمام جلال و بزرگی به خدای پدر داده شود نه به استعداد و تلاشهای انسانی ما و شما.